نکات ادبی سوره زخرف
پیوند: http://www.askdin.com/thread50377-2.html#post722080
پرسش:
مصادیق زیبایی ادبی در آیاتِ سوره زخرف چیست؟
پاسخ:
با سلام و درود
در ابتدا لازم به ذکر است هر آیه از حیث های مختلف می تواند اعجاز داشته باشد، لذا منحصر به یک بُعد و حیث نیست. از طرفی فصاحت و بلاغت را در همه آیات قرآن می توان دید. فصاحت و بلاغتی که حتی عرب فصیح، با آن همه قدرت و مهارت ادبی، نتوانست مانندی برای آن بیاورد.
بله، یکی از ابعاد اعجاز، اعجاز ادبی است و این که برخی آیات، برخی حیث های اعجازی را بیش از سایر آیات، نمود و آشکار می کنند.
نکته: در گرايش ادبى تفسير، به موضوعات زير توجه بيشترى شده است:
1- تجزيه آيات (صرف).
2- تركيب آيات (نحو).
3- واژه شناسى لغات و ريشه يابى آن ها (اشتقاق و لغت).
4- لغات دخيل در قرآن (لغاتى كه ريشه غير عربى دارد).
5- فصاحت و بلاغت آيات.
6- لغات هم معنا (مترادف ها) و مشترک هاى لفظى (وجوه و نظاير).
در ادامه به طور موردی به سه آیه اشاره می شود:
آیه اول:
«أَ وَ مَن يُنَشَّؤُاْ فىِ الْحِلْيَةِ وَ هُوَ فىِ الخِصَامِ غَيرُ مُبِين»؛ آيا كسى را كه در لابلاى زينتها پرورش مى يابد و به هنگام جدال قادر به تبيين مقصود خود نيست (فرزند خدا مى خوانيد)؟!(1)
این آیه در عین ابطال باور و اعتقاد خرافی مشرکان، دو ویژگی مهم غالب زنان که از عواطف و احساسات آنان سرچشمه می گیرد را بیان می کند: یکی علاقه به زیور و زینت، و دیگری ضعیف بودن در جدال و محاجه، به خاطر داشتن حیا و شرم.
در آيه 9 همین سوره، آمد كه مشركان، خالقِ هستى را خداوندِ عزيز عليم مى دانستند، اين آيه مى فرمايد: شما كه خالق را عزيز عليم مى دانيد، چرا براى او دختران را قرار مى دهيد كه در زينت و زيور پرورش مى يابند و در گفتگوها، عواطف و احساساتشان غالب است. در حالى كه لازمه عزيز بودن، صلابت و قاطعيّت و لازمه علم، استدلال و منطق است، نه رفتار عاطفى و احساسى.
بنابر این، خداوند در این آیه با استدلالی خیلی ساده و در عین حال دقیق، باور خرافی مشرکان (کراهت از دختر دار شدن، و به جه هتک ساحت پروردگار، فرشتگان را دختران خدا دانستن) را تخطئه کرده و مردود دانسته است.
نکته: مراد آیه شریفه، تحقير زن نيست، بلكه در راستای ابطال اعتقاد و باور مشرکان، به زن اشاره شده، و الّا مخلوق كجا و فرزند خدا و همجنس بودن با خدا كجا!؟
آیه دوم:
«أَ فَأَنتَ تُسْمِعُ الصُّمَّ أَوْ تهْدِى الْعُمْىَ وَ مَن كاَنَ فىِ ضَلَالٍ مُّبِين»؛ (اى پيامبر!) آيا تو مىتوانى سخن خود را به گوش كران برسانى، يا كوران و كسانى را كه در گمراهى آشكارى هستند هدايت كنى؟!(2)
شبيه اين معنا در آيات ديگرى از قرآن نيز آمده است، كه افراد لجوج و هدايت ناپذير، و هواپرستان بى بصيرت و غرق گناه را، به كران و كوران (3) و گاه به مردگان (4) تشبيه كرده است.
اين تعبيرات همه به خاطر آن است كه قرآن براى انسان، دو نوع گوش و چشم و حيات قائل است؛ گوش و چشم و حيات ظاهر، و گوش و چشم و حيات باطن. و مهم بخش دوم از درک و ديد و حيات است، كه وقتى از كار بيفتد، نه پند و اندرز مفيد خواهد بود و نه انذار و هشدار!
در تفسیر فخررازی در وجه این تشبیه آمده: انسان هنگامى كه مشغول به دنيا مى شود به كسى مى ماند كه چشمانش درد مختصرى پيدا كرده، هر قدر اشتغالش به دنيا بيشتر، و تمايلش به ماديات شديدتر، و بى اعتنائيش به روحانيات فزونتر مى گردد، از آن درد چشم به نقصان ديد، و از آن، به مرحله كورى مى رسد. اين همان چيزى است كه دلائل قطعى در زمينه تشديد روحيات منفى و مثبت در انسان، و رسوخ ملكات در وجود او، بر اثر تكرار و اصرار بر عمل، به ثبوت رسانده است؛ و قرآن نيز همين ترتيب را رعايت فرموده است.(5)
به بیان دیگر؛ اگر زمينه پذيرش نباشد حتى سخن رسول خدا اثرى نخواهد داشت؛ و زمینه پذیرش، شنوا و بینا بودن گوش و چشم دل است. اگر گوش و چشم قلبى باز باشد، آثار هدايت ظاهر می شود.
از طرفی، آیه شریفه، انكارى است همراه با تعجب؛ و مقصود اين است كه ای پیامبر نمى توانى آنان را به جبر به ايمان وادار كنى؛ لذا به خودت ناراحتی و سختی نده.
آیه سوم:
«وَ هُوَ الَّذِى فىِ السَّمَاءِ إِلَاهٌ وَ فىِ الْأَرْضِ إِلَاهٌ وَ هُوَ الحَكِيمُ الْعَلِيمُ وَ تَبَارَكَ الَّذِى لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَا بَيْنَهُمَا وَ عِندَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ»؛ او كسى است كه در آسمان معبود است و در زمين معبود و او حكيم و عليم است. پر بركت و پايدار است كسى كه حكومت آسمانها و زمين و آنچه در ميان آن دو است از آن اوست و آگاهى از قيام قيامت نزد اوست و به سوى او بازگردانده مى شويد.(6)
در همین دو آيه، هفت توصيف براى خداوند آمده است كه همه در تحكيم مبانى توحيد مؤثر است:
1ـ خداوند، هم در آسمان معبود است و هم در زمین. تكرار كلمه «إله» نشان آن است که توحيد و يكتاپرستى محور اصلى اختلاف پيامبر با مشركان بوده است.
2و3ـ خداوند حكيم و عليم است و حكمت و علم مطلق، مخصوص خداست. كسى سزاوار پرستش است كه داراى علم و حكمت بى نهايت باشد.
4ـ خداوند جاودان، دائمی و سرچشمه خیرات است.
5ـ خداوند مالک آسمان و زمین و … است.
6ـ تنها خداوند از قیام قیامت آگاه است.
7ـ تنها خداوند مرجع است و سرنوشت همه در قیامت به دست اوست.
نکته: این که بطور موردی بخواهیم آیات یک سوره را بررسی ادبی نماییم، در این مجال نمی گنجد؛ از اینرو به ذکر تفاسیر ادبی اکتفا نموده و شما و دیگران را به مطالعه آن کتب، ارجاع می دهیم:
«أنوار التنزيل و أسرار التأويل»، بیضاوی، ج 5، ص 86.
«مجمع البيان في تفسير القرآن»، طبرسی، ج 9، ص 60.
«البحر المحيط في التفسير»، ابوحیان اندلسی، ج 9، ص 357.
«الكشاف عن حقايق غوامض التنزيل»، زمخشری، ج 4، ص 235.
و تفاسیر دیگری مانند:
«املاء مامّن به الرحمان من وجوه الاعراب و القرايات فى جميع القرآن»، العكبرى.
«التحصيل فى مختصر التفصيل»، ابو العباس اندلسى.
نظم الدرر فى تناسب الآيات و السور (تفسير بقاعى)، برهان الدين بقاعى.
_________
1. زخرف: 43/ 18.
2. زخرف: 43/ 40.
3. یونس: 10/ 42.
4. نمل: 27/ 80.
5. فخررازی، مفاتيح الغيب، نرم افزار جامع التفاسیر نور، ج 27، ص 634.
6. زخرف: 43/ 84و85.