آیا اجازه تخریب مساجد اهل سنت داریم؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread50826.html#post720727
1) چندی پیش خبری تحت عنوان تخریب مسجد اهل سنت تهران، در شبکه های ماهواره ای و مجازی معاند نظام جمهوری اسلامی منتشر گردید. انتشار این خبر در سطح وسیع آن، سبب گردید که ائمه ی جمعه و جماعات اهل سنت بدون آنکه در اصل ماجرا تحقیقی بنمایند، علت آنرا امری مذهبی تلقی نموده و نسبت به آن موضع گیری نمایند و از سوی دیگر چنین خبری موضوعی بسیار مناسب برای طرح در شبکه های ماهواره ای و مجازی معاند نظام جمهوری اسلامی ایران واقع گردید که در شهر تهران اهل سنت از داشتن هر گونه محلی برای انجام عبادات خود محروم هستند. اما واقع امر چیزی دیگر بود؛ زیرا چنین محلی از اساس مسجد نبود؛ بلکه ملکی مسکونی بود که توسط مالکین آن تغییر کاربری داده و تبدیل به نماز خانه شده بود؛ که شهرداری تهران نسبت به این تغییرات تذکر می دهد که بعد از عدم توجه مالکین، شهرداری قسمتهای تغییر یافته را تخریب می کند.
2) در اینجا ممکن است سوال گردد، آیا حاکم اسلامی می تواند حکم به تخریب مسجدی بدهد که محلی برای توطئه علیه امنیت جامعه ی اسلامی شده است؟ در پاسخ به این سوال می گوئیم: بر اساس آیه قرآن مسجدی که بنای آن بر اساس ضرار و ایجاد فتنه در میان جامعه ی اسلامی است؛ خراب می گردد؛ همچنان که پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) چنین نمودند:«وَ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِداً ضِراراً وَ كُفْراً وَ تَفْرِيقاً بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِرْصاداً لِمَنْ حارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنا إِلاَّ الْحُسْنى وَ اللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكاذِبُونَ؛ لا تَقُمْ فِيهِ أَبَداً لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوى مِنْ أَوَّلِ يَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِيهِ فِيهِ رِجالٌ يُحِبُّونَ أَنْ يَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُطَّهِّرِينَ»؛[1]و (گروهى ديگر از منافقان) كسانى هستند كه مسجدى براى ضربه زدن به اسلام و براى ترويج كفر و تفرقه افكنى ميان مؤمنان و كمين گاهى براى (مساعدت) به دشمنان ديرينه ى خدا و پيامبرش ساختند، و همواره سوگند مى خورند كه جز خير، قصدى نداريم! (ولى) خداوند گواهى مى دهد كه آنان دروغگويانند. هرگز در آن جا مايست، چرا كه مسجدى كه از روز نخستين بر پايه تقوا بنا شده، سزاوارتر است كه در آن [به نماز] ايستى. [و] در آن، مردانى اند كه دوست دارند خود را پاك سازند، و خدا كسانى را كه خواهان پاكى اند دوست مى دارد.
آيه ی شریفه، به داستان مسجد ضرار اشاره دارد كه منافقان به بهانه ى افراد ناتوان و بيمار يا روزهاى بارانى، در برابر مسجد قُبا مسجدى ساختند كه در واقع پايگاه تجمّع خودشان بود، و از پيامبراکرم(صلی الله علیه وآله) در آستانهى عزيمت به جنگ تبوك، خواستند آنجا نماز بخواند و افتتاح كند. بعد از مراجعت پيامبر(صلى اللَّه عليه و آله) از تبوك، آيه نازل شد و نيّت شومشان را بر ملاساخت که آنحضرت فرمان دادند مسجد را آتش بزنند و ويران كنند و محلّ آن را زبالهدان كنند.[2]
3) در صورتی که تاسیس و بنای مسجد بر اساس تقوا بوده باشد؛ اما بعد از آن محلی برای توطئه و فتنه گری علیه امنیت جامعه گردد؛ بدیهی است که همچون صورت اول نخواهد بود؛ زیرا دفع مفسده در این صورت، تنها به تخریب بنای مسجد محقق نمی گردد؛ بلکه به صور دیگری غیر از تخریب نیز میسر است؛ اما در صورتی که برطرف نمودن فتنه جز با تخریب مسجد میسر نگردد؛ حاکم اسلامی می تواند حکم به تخریب آن مکان را صادر نماید.
مرحوم امام خمینی در این رابطه می فرمایند:
«…حكومت، كه شعبه اى از ولايت مطلقه رسول اللَّه( صلى اللَّه عليه و آله و سلم) است، يكى از احكام اوليه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احكام فرعيه، حتى نماز و روزه و حج است. حاكم مى تواند مسجد يا منزلى را كه در مسير خيابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند. حاكم مىتواند مساجد را در موقع لزوم تعطيل كند؛ و مسجدى كه ضِرار باشد، در صورتى كه رفع بدون تخريب نشود، خراب كند. حكومت مىتواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، در موقعى كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، يكجانبه لغو كند. و مىتواند هر امرى را، چه عبادى و يا غير عبادى است كه جريان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى كه چنين است جلوگيرى كند. حكومت مىتواند از حج، كه از فرايض مهم الهى است، در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتاً جلوگيرى كند».[3]
موفق باشید.
[1] . سوره التوبة (9): آيات 107 -108.
[2] . تفسير نور، ج5، ص: 143.
[3] . صحيفه امام،ج20، ص451، نامه به آقای خامنه ای(تعيين حدود اختيارات حكومت اسلامى).
زندگی را بر پایه ی چهار چیز بنا کردم
پیامی در غالب دعا از شهید یونس یونسی
پیوند: http://www.askdin.com/thread9078-49.html
خدایا دوست دارم گمنام و تنها باشم تا در غوغای کشمکش های پوچ مدفون نشوم.
شهید یونس یونسی المشیری
اگر شما بودید به این سوال امام چه پاسخی میدادید؟؟!!
پیوند: http://www.askdin.com/thread45613-4.html#post644957
سوال:
امام صادق علیه السلام در مناظره با یک زندیق از او می پرسند: «تو مصنوع هستی یا نه؟»، آن شخص در پاسخ می گوید: «من مصنوع نیستم»، امام(ع) دوباره می پرسند: «بگو بدانم اگر مصنوع بودی چگونه می بودی؟» و آن شخص از پاسخ باز می ماند. آیا میتوان در پاسخ امام(ع) دست به دامان نظریه ی تکامل یا انتخاب طبیعی شد، و یا از فیزیک کوانتم و غیره یاری گرفت؟
پاسخ:
موجود مصنوع، یعنی موجود حادث،یعنی پدید آمده، و چنین موجودی، وجودش از ذاتش نیست، بلکه دیگری او را به وجود آورده، و ویژگی های مختلفی دارد، مثل اینکه ازلی و قدیم نیست، قائم به نفس نبوده و در وجود محتاج دیگریست، بودن و نبودنش برابر بوده و هیچکدام بر دیگری ترجیحی ندارد، بلکه هر دو برای او ممکن است، اگر موجود باشد تناقضی پیش نمیآید، و اگر معدوم باشد به جایی بر نمی خورد. محدود است، نیازمند است و… (1)
امام صادق(ع) با استناد به مصنوع، و مخلوق بودن آن زندیق، به دنبال اثبات صانع بود، پس استدلال مد نظر حضرت(ع) را میتوان اینگونه تقریر نمود:
صغری: انسان مصنوع است.(به خاطر داشتن ویژگی های یک مصنوع)
کبری: هر مصنوعی نیازمند صانع است.
نتیجه: انسان نیازمند صانع است.
آن شخص زندیق، مصنوع بودن خویش را انکار کرد تا مانع استدلال امام(ع) از طریق نیاز مصنوع به صانع شود، و امام(ع) در پاسخ، برای اثبات این که او مصنوع است، اوصاف مصنوع را از وی جویا شد، و او دید هر وصفی برای مصنوع بیاورد بر خودش تطبیق خواهد کرد و سخن اولش که گفته بود من مصنوع نیستم را زیر سوال خواهد برد، لذا از پاسخگویی ناتوان شد، امروزه نیز غالب منکرین خداوند مصنوع بودن خویش را قبول دارند اما خود را مصنوع طبیعت دانسته و ختم شدن این سلسله را به خالقی غیر مصنوع نمیپذیرد، لذا به نظریه تکامل و فیزیک کوانتوم و … تمسک میجویند.
پس مناظره امام صادق(ع) و آن زندیق مربوط به صغرای این استدلال میشود، اما سخن از فیزیک کوانتوم و نظریه تکامل مربوط به کبرای قیاس میشود و نمیتواند پاسخی برای سوال امام صادق(ع) از آن زندیق به شمار رود، چرا که آنها بر خلاف آن زندیق، مصنوع، و معلول بودن خویش را قبول دارند، منتهی ختم شدن این سلسله به موجود عالم و قادری به نام خدا را نمیپذیند، لذا نظریه تکامل یا کوانتوم تنها می تواند شبهه ای بر علیه کبرای استدلال به شمار رود، با این حال استناد به این امور نیز در برابر استدلال امام(ع) راهگشا نیست، چرا که:
اولا نظریه تکامل با چشم پوشی از اشکالات متعددی که به آن وارد است،(2) بر فرض پذیرش، صرفا تبیین کننده پیدایش کثرات است، نه اصل پیدایش اولیه، چرا که اول باید چیزی در خارج موجود باشد و سپس تکامل یابد، روشن است که خلأ هرگز قابل تکامل نیست، بلکه باید نقطه شروعی باشد و تکامل در ادامه تحقق یابد؛ با این اوصاف نظریه تکامل با وجود خداوند منافاتی ندارد. (3)
ثانیا فیزیک کوانتوم نیز نمیتواند تبیین کننده این بی نیازی باشد، چرا که اولا در خصوص فیزیک کوانتوم دیدگاه های مختلفی وجود دارد که تنها دیدگاه هایزنبرگ با وجود خداوند ناسازگاری دارد و بقیه دیدگاه ها تعارضی با وجود خداوند ندارند،(4) و ثانیا محدوده ماوراء الطبیعه، و مسائل عقلی و فلسفی چون نیاز معلول به علت، از حیطه و قلمرو علوم تجربی خارج است و علوم فیزیکی و طبیعی نفیا و اثباتا حق ابراز نظر در این خصوص را ندارند. هیچ علمی نمی تواند خارج از موضوع، و قلمرو خویش نظر بدهد.(5)
نتیجه اینکه اصل علیت از بدیهیات نظری و فلسفی است که انکارش مستلزم تناقض است، و با دستاوردهای تجربی نمی توان آن را ابطال ساخت، آن هم دستاوردهایی که اولا امکان تجدد دارند، و ممکن است در آینده نقض شوند و ثانیا با استناد به عالم اتم ها که عالمی مبهم بوده و ممکن است عدم قطعیت و پیش بینی حرکات آنها، از جهل ما نشأت گرفته باشد، نه این که حقیقتا قاعده مند نباشند(6)
_________________________
1) اسرار الحکم، ملا هادی سبزواری، نشر مطبوعات دينى، چاپ اول، 1383ش، قم، ص67؛ الالهیات، آیت الله سبحانی، المركز العالمي للدراسات الإسلامية، چاپ سوم، 1412ق، قم، ج1، ص61؛ ارشاد الطالبین، فاضل مقداد، انتشارات كتابخانه آيت الله مرعشى، 1405ق، قم، ص22.
2) ر.ک مسائل جدید کلامی، آیت الله سبحانی، موسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1387، قم، صص699 الی 720؛ کلام جدید با رویکرد اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، نشر معارف، چاپ دوم، 1390، قم، صص431 الی435.
3) کلام نوین اسلامی، عبدالحسین خسروپناه، انتشارات تعلیم و تربیت اسلامی، چاپ اول، 1390، قم، صص92و93.
4) همان، ص99.
5) همان، صص93و 99.
6) همان، ص100.