گناهی که حتی شیطان هم ازش بیزاره!!!!
پیوند: http://www.askdin.com/thread32116-5.html#post472251
یکی از رفتارهای زشت و ناپسند که گاه شاخهای از غیبت بهشمار میرود،«بهتان»است.
بهتان نزد دانشمندان اخلاق نسبت دادن رفتار یا گفتار یا حالتی ناپسند به کسی است که از آن زشتی پاک و منزه است.
ابوذر غفاری میگوید از رسولخدا صلیالله علیه و آله و سلم پرسیدم غیبت چیست؟ فرمود: « اینکه برادر دینیات را به چیزی که موجب ناخشنودی اوست یادآور شوی.»
عرض کردم یا رسول الله اگر نقصی که یادآور شدیم در او باشد چه؟ پیامبر(ص) فرمود: «اگر نقصی که در او وجود دارد بازگویی غیبت کردهای و اگر نقصی که در او نیست، یادآور شوی «بهتان» زدهای.»[1]
در قرآن کریم آمده است: «وَ مَنْ يَکْسِبْ خَطيئَةً أَوْ إِثْماً ثُمَّ يَرْمِ بِهِ بَريئاً فَقَدِ احْتَمَلَ بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً»[2]؛ «کسی که خطا یا گناهی را مرتکب شود؛ سپس بیگناهی را متهم سازد، بار «بهتان» و گناه آشکاری را بر دوش گرفته است.»
اقسام بهتان:
بهتان بر دو قسم است:
1-گاه در غیاب کسی به او دروغی میبندند و رفتار ناپسندی را که مرتکب آن نشده است را به او نسبت میدهند. در این قسم از بهتان، دو گناه بزرگ نهفته است: یکی دروغ و دیگری غیبت، زیرا مطلب نسبت داده شده غیر واقعی است و در غیاب شخص هم ابراز شده است.
2- گاه رفتار یا صفتی از صفات زشت نفسانی را که در شخص وجود ندارد، پیش رویش به او نسبت میدهند که در این قسم از بهتان فقط گناه دروغ نهفته است؛ ولی از نظر درجات دروغ شدیدترین نوع دروغ بهشمار میرود.
زشتترین قسم بهتان:
گاه بهتان زننده آنچه را به دروغ نسبت داده، خود مرتکب نشده است؛ اما گاهی رفتار ناشایستی را که از خودش سر زده به دیگری نسبت میدهد که این زشتترین و ناپسند ترین نوع بهتان بهشمار میرود. حقتعالی همانطور که گذشت، در قرآن کریم در سوره نساءآیه 112 به همین قسم اشاره دارد. آنجا که میفرماید: «کسی که خطا یا گناهی را مرتکب شود؛ سپس بیگناهی را متهم سازد، بار «بهتان» و گناه آشکاری را بر دوش گرفته است.»
در روایات گوناگون نیز به بهتان زننده، وعید آتش داده شده است. بر اساس نقل حضرت رضا علیهالسلام پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله فرمودند: «هر کس به مرد یا زن با ایمانی بهتان زند یا چیزی را به او نسبت دهد که در او نیست، خداوند او را در روز قیامت بر تلی از آتش به پا میدارد تا از آنچه گفته خارج شود.»[3]
بهتان ثمره تلخ و مولود نامیمون صفات زشت درونی انسان است. این رفتار ناپسند در برخی از رذایل اخلاقی ریشه دارد که عبارتند از:
1- دشمنی
2-حسد
3-ترس از فرار و مجازات
شجره خبیثه این رذایل در مساله بهتان، میوهای به مراتب تلختر از غیبت میدهد چرا که در غیبت، عیب و نقص واقعی و موجود در شخص، به او نسبت داده میشود؛ در حالیکه در بهتان، آنچه را در او نیست، به او میبندد.
پیامدهای زشت بهتان:
الف: پیامدهای زشت بهتان در دنیا
1-پیامدفردی بهتان: کسی که به دیگری بهتان میزند، از مکر الهی مصون و سالم نمیماندو سرانجام رسوا میشود؛ چرا که خداوند آبروی مومن را حفظ میکندو او را از آسیب بهتان دیگران میرهاند. در روایات هم آمده است: «خداوند، کسی را که بهدنبال عیبهای مسلمانان باشد حتی در داخل خانهاش رسوا میکند.»[4]
این فرد در اجتماع نیز بهسرعت شناسایی و از ارزش و اعتبارش کاسته میشود.
2- پیامد اجتماعی بهتان: بهتان بذر دشمنی را در جامعه بشری پاشیده، دوستیها را به دشمنی تبدیل میکند. بهتان حس اعتمادی را که محور تشکیل دهنده واحدهای کوچک و بزرگ اجتماعی است از بین میبرد و مایه متلاشی شدن آنها میشود. این صفت ناپسندمیتواند همه روابط را تحت تاثیر قرار دهد. ازدواجها را تبدیل به طلاق، روابط ها را تیره و تار میکند ودر موارد حاد و شدید موجب وقوع جنایاتی چون قتل شود.
ب: پیامدهای آخرتی بهتان:
در مورد آثار بهتان در سرای آخرت، روایات بسیاری وجود دارد.که از جمله میتوان به آنچه حضرت رضا علیهالسلام از پیامبر اکرم صلیالله علیه و آله نقل فرموه است اشاره کرد: «هر کس به مرد یا زن با ایمانی بهتان زند یا چیزی را به او نسبت دهد که در او نیست، خداوند او را در روز قیامت بر تلی از آتش به پا میدارد تا از آنچه گفته خارج شود.»[5]
امام صادق علیهالسلام فرمودند: «بهتان زدن به شخصی که از آن بهتان بری است، از کوههای محکم و استوار هم سنگینتر است.»[6]
راههای درمان بهتان:
اندیشه در پیامدهای شوم بهتان، و یادآوری مستمّر آنها نقش مهمی در بازداشتن انسان از این رفتار ناپسند دارد که سرانجام ریشهکن شدن این آفت از درون نفس انسانی را در پی خواهد داشت.
شخص مبتلا به بهتان باید در صدد تقویت نیروی قوا و بازدارنگی در خویش باشد، از این رو باید عواقب بیماری خویش را همیشه به یاد داشته باشد.
دقت و تفکر در احادیثی که به بیان اهمیت فراوان آبروی افراد با ایمان پرداخته است نیز مایه تقویت نیروی تقوا در او شده، وی را از ریختن آبروی دیگران باز میدارد. امام صادق علیهالسلام فرمودند: «حرمت مومن از کعبه عظیمتر است.»[7]
البته درمان حتمی و قطعی تمام بیماریهای رفتاری انسان به برطرف کردن ریشههای درونی آنها بستگی دارد؛ از این رو باید در ابتدا بیماری بهتان را ریشهیابی کرد و پس از یافتن آن به از بین بردنش پرداخت. اگر حسد سرچشمه این رفتار ناشایست است؛ باید به نابود کردن آن پرداخت و اگر رذیله دیگر، ریشه این بیماری است، باید در زوال آن کوشید.[8]
پینوشت:
[1].وسائل الشیعه، ج12، ص280، ح16308
[2].نساء،112
[3].وسائل الشیعه، ج12، ص287
[4].کافی، ج2، ص354، ح2
[5].وسائل الشیعه، ج12، ص287
[6].بحارالانوار، ج72، ص194، ح3
[7].بحارالانوار، ج64، ص71، ح35
[8].اخلاق الاهی، آیت الله مجتبی تهرانی، ج4، ص140
آیا حرف زدن در مورد اساتید دانشگاه غیبت است؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread25633-2.html#post466213
آیا در بین هم کلاسی هاحرف زدن پشت سر استادی که واقعا شاید سطحش پایین باشه، یا شیوه تدریسش بد باشه، یا تبعیض قائل بشه، غیبت حساب میشه؟
پيامبر صلى الله عليه و آله در بیانی فرمودند:
«أَتَدرونَ مَا الغيبَةُ؟ قالوا: اَللّه وَرَسولُهُ أَعلَمُ، قالَ: ذِكرُكَ أَخاكَ بِما يَكرَهُ قيلَ: أَرَأَيتَ إِن كانَ فى أَخى ما أَقولُ؟ قالَ: إِن كانَ فيهِ ما تَقولُ فَقَدِ اغتَبتُهُ وَإِن لَم يَكُن فيهِ ما تَقولُ فَقَد بَهَتَّهُ؛»
آيا مى دانيد غيبت چيست؟ عرض كردند: خدا و پيامبر او بهتر مى دانند. فرمودند: اين كه از برادرت چيزى بگويى كه دوست ندارد. عرض شد: اگر آنچه مى گويم در برادرم بود چه؟ فرمودند: اگر آنچه مى گويى در او باشد، غيبتش كرده اى و اگر آنچه مى گويى در او نباشد، به او تهمت زده اى.
در یک جواب کلی باید عرض کنم ماباید بین شخصیت حقیقی و حقوقی افرادفرق قائل شویم:
در رابطه با شخصیت حقیقی افراد ومسائل شخصی آنها و ذکر معایبشان در غیاب آنها نمی شود صحبت کرد که غیبت است و گناه محسوب می شود ,ولی بررسى و سنجش کارکرد اجتماعى آنان و نقد دقیق آن، بدون تکیه بر ظنیّات و افراط و تفریطها و با هدف اصلاح امور جامعه اشکالى ندارد , زیرا اموری که مربوط به شخصیت حقوقی افراد است چون جنبه اجتماعی دارد و از جمله امور پنهان محسوب نمی شود, اصطلاحا به آن غیبت گفته نمی شود.
پی نوشت:
1-الترغیب والترهیب ج 3 ص 515
چگونه میتوانیم در عزم خود ثابت قدم باشیم؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread22220.html#post462268
چگونه میتوانیم در عزم خود ثابت قدم باشیم؟
1 - پیش از انجام هر کارى به جنبه ها و آثار مثبت و منفى آن توجه کنید، زیرا با آگاهى از زیانها یا منافع کارى،انگیزه براى ترک یا انجام کار بیشتر مى شود و به طور طبیعى اراده قوى مى گردد.
2 - همواره سعى کنید با خواسته هاى نفسانى و عادتهاى ناپسند مبارزه کنید.
3- خود را به انجام وظایف و تکالیف دینى مقید نمایید، همواره سعى کنید نماز خود را اول وقت بخوانید، حتى اگر مشغول نوشتن مطالبى باشید که فقط چند سطر یا کلمه اى از آن باقى مانده باشد یا با کسى مشغول صحبت کردن هستید، آن را رها کنید و خواسته و میل درونى خود را فداى اراده انسانى خود سازید، انجام تکالیف و عباداتى هم چون نماز در اول وقت و روزه و حج و جهاد و صدقه و انفاق مالى، باعث تقویت اراده مى گردد.
4 - همواره در مقابل سختى ها و ناملایمات زندگى (کار و تحصیل و غیره) بردبار باشید و استقامت به خرج دهید.
5 - سعى کنید هر روز، در وقت معینى مثلاً صبحها، دقایقى را به ورزش و نرمش اختصاص دهید.
6 - نفس انسان، مخصوصا جوانان به خواب بعد از اذان صبح تمایل دارد، جهت تقویت اراده با این میل نفسانى مبارزه کنید.
7 - پیوسته به خود تلقین کن که من اراده اى قوى دارم و توان مبارزه با خواسته هاى نفسانى خویش و هم چنین غلبه بر مشکلات و مصایب را دارد. از شکست خوردن نمى هراسم. اگر موفق نشدم، با کسب تجربه و انرژى و نشاط بیشتر مجددا اقدام مى کنم تا به هدف و مقصد خود برسم. من توانایى رسیدن به هدف و برطرف کردن موانع و مشکلات را دارم.
8 - کارى را که شروع کردید، با حوصله و دقت به پایان برسانید و از رها کردن یا سر هم بندى آن بپرهیزید.
9 - با رعایت بند اول این توصیه و مشورت با دیگران در تصمیمگیرى ها سرعت عمل داشته باشد. از وسواس و دودلى و امروز و فردا کردن دورى کنید.
10 - فکر خود را هم زمان به چند کار مشغول نکنید. سعى کنید همواره توجه شما به یک کار معطوف گردد.
11 - تدبیر، نظم و انظباط را در همه امور زندگى خود جارى سازید. با برنامه ریزى دقیق و منطقى، کارهاى خود را پیش ببرید. در برنامه ریزى جایى براى انعطاف و جایگزین کردن امور غیر قابل پیش بینى بگذارید.
12- سعى کنید در همه کارها به ویژه امور تحصیلى، تمرکز حواس پیدا کنید و از طریق تمرکز حواس، اراده خود را تقویت نمایید.
موارد حیای مذموم!!!
پیوند: http://www.askdin.com/thread4413-4.html#post461018
موارد حیاورزی مذموم و ناپسند
برخی از موارد و مواقعی كه جای حیا ورزیدن نیست، بدین قرارند:
1 . حیا ورزیدن از گفتار، كردار و درخواست حق؛ پیامبر فرمود: «هیچ عملی را از روی ریا و خودنمایی انجام مده و از سر حیا و شرم آن را رها نكن.»[1]
2 . حیا ورزیدن از تحصیل علم: امام علی (ع)فرمود: «كسی شرم نكند از آموختنِ آنچه نمی داند.»[2]
3 . حیا ورزیدن از به د ست آوردن درآمد حلال: امام صادق(ع)فرمود: «كسی كه از طلب مال حلال حیا نكند، هزینه هایش سبك شود و خداوند خانواده اش را از نعمت خویش بهره مند گرداند.»[3]
4 . حیا ورزیدن از خدمت به مهمان: امام علی(ع)فرمود: «سه چیز است كه نباید از آن شرم كرد: از جمله خدمت كردن به مهمان.»[4]
5 .حیاورزیدن از احترام گذاشتن به دیگران: امام علی(ع) فرمود: «سه چیز است كه نباید از آنها شرم كرد: از جمله برخاستن از جای خود برای پدر و معلم.»[5]
6. شرم از اعتراف به ندانستن؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «اگر از کسی سؤالی کردند و نمی داند، شرم نکند از این که بگوید: نمی دانم.»[6]
7. شرم از درخواست از خداوند؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمود: «هیچ چیز در نزد خداوند محبوب تر از آن نیست که از او چیزی درخواست شود، پس هیچ یک از شما نباید شرم کند از این که از رحمت خداوند درخواست کند؛ اگرچه (خواسته او) یک بند کفش باشد.»[7]
8. شرم از بخشش اندک؛ امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: «از بخشش اندک شرم مدار که محروم کردن از آن کمتر است.»[8]
9. شرم از خدمت به خانواده؛ امام صادق ـ علیه السّلام ـ مردی از اهل مدینه را دید که چیزی برای خانواده اش خریده و با خود می برد، آن مرد چون امام را دید خجالت کشید. امام ـ علیه السّلام ـ فرمود: «این را خودت خریده و برای خانواده ات میبری؟ به خدا سوگند، اگر اهل مدینه نبودند (که سرزنش و خرده گیری کنند) من هم دوست داشتم، برای خانواده ام چیزی بخرم و خودم ببرم.»[9]
پی نوشت ها:
[1] . تحف العقول، ص 47
[2]. نهجالبلاغه، حكمت 82
[3] . تحف العقول، ص 59
[4] . غررالحكم، ح 4666.
[5] . همان
[6] . احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی ـ اخلاق اسلامی، ص 80 .
[7] . کلینی، کافی، ج 4، ص 20، ح 4.
[8] . نهجالبلاغه، حکمت 67.
[9] . کلینی: کافی، ج 2، ص 123، ح 10.
چرا حضور حق تعالی را فراموش میکنیم؟
چرا حضور حق تعالی را فراموش می کنیم؟
همان طوریکه در دیدن با چشم سر موانعی پیش می آید وما نمی توانیم اشیاء را ببینیم واز حضور آنها آگاه شویم در دیدن حق تعالی هم موانعی پیش می آید البته مسلم است که دیدن حق تعالی با بصر نیست بلکه با بصیرت است یعنی ما خدا را باچشم سر نمی بینیم بلکه باید با چشم جان ببینیم و دیدن با چشم جان هم همانند دیدن با چشم سر مواجه با موانعی باشد و از جمله این موانع می توان گفت
1- نهایت قرب :ما با چشم سر اشیا را در صورتی می بینیم که در فاصله خارجی با ما قرار داشته باشند اگر کتابی و نوشته ایی را خیلی به چشم نزدیک نماییم قدرت دیدن آن را نداریم در مورد حق تعالی هم اگر بسیاری از ما وجودش را ادراک نمی کنیم به جهت نهایت قرب حق تعالی به ما است که (نحن اقرب الیه من حبل الورید«1»)
ودر این زمینه شیخ شبستری فرموده:
چو مبصر با بصر نزدیک گردد /بصر ز ادراک او تاریک گردد
بنابراین همان طور که در مورد اشیا مادی عدم رویتشان در همه جا به خاطر دوری نیست بلکه به جهت نزدیکی بیش از حد است ،در مورد حق تعالی هم میشود گفت از بس به ما نزدیک است بسیاری از ما از او غافلیم و او را ادراک نمی کنیم
2- شدت نورانیت وظهور:در دیدن با چشم سر اگر چیزی خیلی نورانی باشد نمی توانیم مستقیما او را ببینیم مثل خورشید در دیدن با چشم جان هم همین مشکل در کار است و لذا
نور حق در جهان فاش است / آفت از ضعف چشم خفاش است(2)
و به تعبیر مرحوم حاجی سبزواری در شرح منظومه :
یامن هو اختفی لفرط نوره /الظاهر الباطن فی ظهوره
البته هر چیزی را در پرتو نور باید دید که اول نور دیده می شود بعد آن چیز ،لکن نور اگر شدید باشد دیده نمی شود
چشم ما دیده خفاش بود ورنه تو را
پرتو حسن به دیوار و دری نیست که نیست
موسی ای نیست که دعوی انا الحق شنود
ورنه این زمزمه اندر شجری نیست که نیست(3)
پس همان طور که چشم ظاهری ما اشیا خیلی نورانی را نمی تواند مستقیما ببیند چشم جان ماهم حق تعالی را که در شدت ظهور است و نور محض است (الله نور السموات و الارض«4»)نمی تواند مستقیما ادراک کند بلکه نیاز به وسیله دارد
همانند دیدن خورشید که با وسیله و واسطه یعنی با چشم مسلح یا با انعکاس می توان آن را دید
چو چشم سر ندارد طاقت و تاب
توان خورشید تابان دید در آب(5)
در دیدن با چشم ظاهر وسیله امر مادی است اما در دیدن با چشم باطنی وسیله امر معنوی است که همان تقوی الهی است ،یعنی باید با دوری از گناه و معاصی آینه جان را از زنگار و گرد و غبار معصیت پاک کرد تا رویت جمال الهی میسور و ممکن گردد و حضور او ادراک شود
تو را تا آینه زنگار باشد
حجاب دیدن دلدار باشد
بده آینه دل را جلایی
که تا بینی جمال کبریایی(6)
و به تعبیر جناب حاقظ :
جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی
غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد
و به تعبیر جناب سعدی:
سعدی حجاب نیست تو آینه پاک دار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
3- حجاب گناه:همان طور که در اموری ظاهری اگر بین چشم و شی مورد رویت پرده ای و حجابی باشدچشم نمی تواندآن را ببیند ،در دیدن های معنوی و با بصیرت نیز اگر حجابی باشد مانع حاصل می شود و حجاب در اینجا معصیت است با تمام مصادیقی که دارد.
حق پدید است از میان دیگران /همچو ماه اندر میان اختران
دو سر انگشت بردو چشم نه /هیچ بینی از جهان انصاف ده
گر نبینی این جهان معدوم نیست /عیب جز زانگشت نفس شوم نیست
تو زچشم انگشت را بردار هین /وانگهانی هرچه می خواهی ببین[7]
پینوشت:
1-ق،16
2-سنایی
3-مرحوم حاجی سبزواری
4-نور 35
5- شیخ محمود شبستری
6- علامه حسن زاده آملی
7-مولوی