چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتی عمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread39549-3.html#post575319
پرسش:
چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتی عمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟
پاسخ:
در اين رابطه چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. اصل تقدم ارزشها؛ به طور كلى در طول تاريخ دو روىكرد همواره با يكديگر در تضاد و چالش بوده است: اخلاق سودپرستانه و منفعت طلبانه و اخلاق ارزشگرا. اخلاق منفعت طلبانه، اهميتى براى اصول و ارزشها قائل نيست و در رسيدن به اهداف خود، هر وسيله اى را استخدام مىكند و به عبارت ديگر به «عقلانيت ابزارى» روى آورده است. چنين روىكردى بسيار خطرناك است و بشريت را به سمت نابودى ارزشهاى اخلاقى سوق مىدهد. بنابراين اگر در مواردى با استفاده از آن، مىتوان به نتايجى گذرا دست يافت؛ ولى در دراز مدت به انهدام ارزشها و فضايل اخلاقى مى انجامد و فرهنگ و تمدن بشرى را سخت آلوده و آسيب پذير مىسازد. چيزى كه پيامبران و اولياى الهى هماره از آن پاسدارى نموده و در موارد بسيارى، طعم تلخ شكست ظاهرى را چشيده اند - كه با اين شكست، پيروزى مهمترى را كسب نموده و تعاليمى آموزنده و جاويدان به يادگار نهاده اند - همين رعايت ارزشهاى والاى انسانى، كرامت، بزرگوارى و… است.
پيامبر اكرم(ص) و حضرت على(ع) دو نمونه برجسته از اين روىكرد مىباشند و شاگردان مكتب ايشان نيز چنين بوده اند؛ مثلاً وقتى عبيداللَّه بن زياد به كوفه آمد يكى از دوستان مسلم بن عقيل به نام «هانى بن عروه» - كه از رجال مشهور شهر بود - عبيداللَّه را به ميهمانى دعوت نمود و به مسلم خبر داد كه مىتواند در خانه او مخفى شود و عبيداللَّه را به قتل برساند؛ ليكن «مسلم» از انجام اين عمل سرباز زد و گفت: اين نوعى حقه و حيله در برابر مهمان است كه از نظر اسلام شيوهاى مطرود مىباشد.
نمونه هايى از اينگونه موارد در تاريخ بسيار نقل شده است و اينها خود بهترين گواه بر عظمت اخلاقى بنى هاشم است و اين در حالى است كه اگر كسى از امويان چنين فرصتى مىيافت، لحظه اى در حذف رقيب درنگ نمى كرد؛ زيرا عقلانيت ابزارى به هيچ ارزشى اصالت نمى دهد. به نظر ما اين حركت اميرالمؤمنين(ع) عالى ترين درس انسانيت، شرافت، نجابت و حيا است و عظمت آن اگر بيشتر از شجاعت آن حضرت نباشد كمتر از آن نيست؛ اما صد افسوس اهميت ارزشها حتى در ميان مدعيان تشيع علوى نيز رنگ باخته است و آنان درست با عينك عقلانيت ابزارى به تحليل پديده هاى تاريخى مىپردازند. آرى! اين خود برگ زرين ديگرى از دفتر افتخارات حضرت على(ع) است كه در اوج قدرت و توانايى با بدترين دشمن خود اينگونه برخورد مىكند و درس وفادارى به ارزشها را به جهانيان مىآموزد.
2. دقت در تحليل رويدادها؛ اين سخن كه اشكال كنندگان چنين فرض كرده اند كه همه مسائل و مشكلات در گرو وجود شخصى به نام عمر و عاص است، بسيار سطحى انديشى در تحليل مسائل تاريخى است. به راستى چه دليلى وجود دارد كه اگر عمر و عاص كشته مىشد، همه فتنه ها مى خوابيد و هيچ يك از حوادث و رويدادهاى تلخ و ناگوار بعدى پديد نمى آمد؟ اين برداشت نوعى قهرمان سازى خيالى است. البته نقش وجود عمرو عاص در دستگاه معاويه حايز اهميت بود؛ ليكن هر چه بوده، او نيز يك عنصر در يك مجموعه پيچيده و سازمان يافته و داراى قدرت نظامى بزرگ بوده است. در مقابل نيز سربازان و لشكريان امام على(ع) بزرگترين بلاى جان آن حضرت بوده اند، حتى اگر از علم امامت آن حضرت هم صرف نظر كنيم، با نگرش و بررسى حوادث تاريخى مى بينيم كه هيچ دليلى وجود ندارد كه كشته شدن عمر و عاص و يا حتى معاويه به منزله خاموش شدن تمام فتنه ها بود.
در قرآن کریم چند آیه با موضوع ازدواج آمده است؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread43771.html
سوال : در قرآن کریم چند آیه با موضوع ازدواج آمده است؟
پاسخ: با سلام و عرض ادب
پرسش شما كاربر گرامي يك تحقيق همه جانبه را مي طلبد يعني با توجه به اينكه ازدواج داراي جنبه ها ي مختلفي است - مثل نياز غريزي به ازدواج ، نياز روحي و رواني به ازدواج ، افرادي كه ازدواج با آنها مجاز است ، مسائل اقتصادي در رابطه با ازدواج ، كفويت در ازدواج ، مسائل اعتقادي در ازدواج ، خواستگاري، تعدد زوجات ، اذن ولي در ازدواج ، طهارت و پاكي ، حفظ نسل ، مقابله با سنتها و قوانين نادرست در ازدواج، مهريه ، نفقه و … - آيات مختلفي نيز در خصوص هر يك از عناوين فوق نازل شده است و چه بسا هر يك از عناوين فوق ، خود داراي زير مجموعه هايي باشد ؛ لذا پاسخ به سوال شما مستلزم يك تحقيق همه جانبه در خصوص اين موضوع است .
مع هذا در ذيل به تناسب موضوعاتي كه اشاره كرديم ، آياتي را به عنوان نمونه مي آوريم :
نياز غريزي به ازدواج
«والذين هم لفروجهم حافظون الاّ علي ازواجهم او ما ملکت ايمانهم فانهم غير ملومين» (مؤمنون، 6-5)
و كسانى كه پاكدامنند (۵) مگر در مورد همسرانشان يا كنيزانى كه به دست آورده اند كه در اين صورت بر آنان نكوهشى نيست(۶)
نياز روحي و رواني به ازدواج
و من آياته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا اليها…(روم/21)
و از نشانه هاى او اينكه از [نوع] خودتان همسرانى براى شما آفريد تا بدانها آرام گيريد
مسائل اقتصادي در رابطه با ازدواج
وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاء يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ(نور/32)
بى همسران خود و غلامان و كنيزان درستكارتان را همسر دهيد اگر تنگدستند خداوند آنان را از فضل خويش بى نياز خواهد كرد و خدا گشايشگر داناست
افرادي كه ازدواج با آنها مجاز نيست
حُرِّمَتْ عَلَيْكُمْ أُمَّهَاتُكُمْ وَبَنَاتُكُمْ وَأَخَوَاتُكُمْ وَعَمَّاتُكُمْ وَخَالاَتُكُمْ وَبَنَاتُ الأَخِ وَبَنَاتُ الأُخْتِ وَأُمَّهَاتُكُمُ اللاَّتِي أَرْضَعْنَكُمْ وَأَخَوَاتُكُم مِّنَ الرَّضَاعَةِ وَأُمَّهَاتُ نِسَآئِكُمْ وَرَبَائِبُكُمُ اللاَّتِي فِي حُجُورِكُم مِّن نِّسَآئِكُمُ اللاَّتِي دَخَلْتُم بِهِنَّ فَإِن لَّمْ تَكُونُواْ دَخَلْتُم بِهِنَّ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْكُمْ وَحَلاَئِلُ أَبْنَائِكُمُ الَّذِينَ مِنْ أَصْلاَبِكُمْ وَأَن تَجْمَعُواْ بَيْنَ الأُخْتَيْنِ إَلاَّ مَا قَدْ سَلَفَ إِنَّ اللّهَ كَانَ غَفُورًا رَّحِيمًا (نساء/23)
[نكاح اينان] بر شما حرام شده است مادرانتان و دخترانتان و خواهرانتان و عمه هايتان و خاله هايتان و دختران برادر و دختران خواهر و مادرهايتان كه به شما شير داده اند و خواهران رضاعى شما و مادران زنانتان و دختران همسرانتان كه [آنها دختران] در دامان شما پرورش يافته اند و با آن همسران همبستر شده ايد پس اگر با آنها همبستر نشده ايد بر شما گناهى نيست [كه با دخترانشان ازدواج كنيد] و زنان پسرانتان كه از پشت خودتان هستند و جمع دو خواهر با همديگر مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد كه خداوند آمرزنده مهربان است
طهارت و پاكي از دوست گيري هاي پنهاني
وَمَن لَّمْ يَسْتَطِعْ مِنكُمْ طَوْلًا أَن يَنكِحَ الْمُحْصَنَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ فَمِن مِّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُم مِّن فَتَيَاتِكُمُ الْمُؤْمِنَاتِ … مُحْصَنَاتٍ غَيْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلاَ مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ…(نساء/25)
و هر كس از شما از نظر مالى نمى تواند زنان [آزاد] پاكدامن با ايمان را به همسرى [خود] درآورد پس با دختران جوانسال با ايمان شما كه مالك آنان هستيد [ازدواج كند] … [به شرط آنكه] پاكدامن باشند نه زناكار و دوست گيران پنهانى نباشند …
و همين معناي طهارت و دوري از دوستگيري پنهاني را در خصوص مردان نيز بيان فرموده است :
… وَالْمُحْصَنَاتُ مِنَ الْمُؤْمِنَاتِ … مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسَافِحِينَ وَلاَ مُتَّخِذِي أَخْدَانٍ …(مائده/5)… و [بر شما حلال است ازدواج با] زنان پاكدامن از مسلمان … به شرط آنكه مهرهايشان را به ايشان بدهيد در حالى كه خود پاكدامن باشيد نه زناكار و نه آنكه زنان را در پنهانى دوست خود بگيريد …
حفظ نسل
وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّنْ أَنفُسِكُمْ أَزْوَاجًا وَجَعَلَ لَكُم مِّنْ أَزْوَاجِكُم بَنِينَ وَحَفَدَةً (نحل/72)
و خدا براى شما از خودتان همسرانى قرار داد و از همسرانتان براى شما پسران و نوادگانى نهاد…
مسائل اعتقادي در ازدواج
وَلاَ تَنكِحُواْ الْمُشْرِكَاتِ حَتَّى يُؤْمِنَّ وَلأَمَةٌ مُّؤْمِنَةٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكَةٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْكُمْ وَلاَ تُنكِحُواْ الْمُشِرِكِينَ حَتَّى يُؤْمِنُواْ وَلَعَبْدٌ مُّؤْمِنٌ خَيْرٌ مِّن مُّشْرِكٍ وَلَوْ أَعْجَبَكُمْ…(بقره/221)
و با زنان مشرك ازدواج مكنيد تا ايمان بياورند قطعا كنيز با ايمان بهتر از زن مشرك است هر چند [زيبايى] او شما را به شگفت آورد و به مردان مشرك زن مدهيد تا ايمان بياورند قطعا برده با ايمان بهتر از مرد آزاد مشرك است هر چند شما را به شگفت آورد…
و نيز آيات بسيار ديگر ، كه به عنوان نمونه برخي از آنها را در بالا آورديم .
نكته مهم در اين تحقيق اين است كه شما صرفا با توجه به كليد واژه هاي خاصي چون “زوج، نكاح و …” نمي توانيد به آيات مرتبط با بحث ازدواج و شمار آنها دست يابيد زيرا همانگونه كه در بالا عرض شد ، ازدواج بطور مطلق مساله اي است كه جوانب بسيار دارد و لذا براي حصول تحقيقي كامل و شامل در باره ازدواج در قرآن كريم، بايد مفاهيم مرتبط با اين موضوع را هم مد نظر قرار داد .
مقاله اي تحت عنوان “ازدواج پژوهي در آيات الهي” نوشته آقاي هادي اسلامي پناه در نشريه كتاب زن شماره 27 موجود است كه سازمان دار القران الكريم آن را درسايت خود قرار داده است ، تحقيق نسبتا خوبي در اين زمينه است كه مي توانيد جهت مطالعه بيشتر به آنجا مراجعه كنيد .
ܓ✿ نرم افزار امير غدير ܓ✿ توليد جديد اسک دين به مناسبت عيد غديرخم
پیوند: http://www.askdin.com/thread43823.html#post580382
نرم افزار امير غدیر
عید غدیر، عید ولایت، رهبری، انسانیت، اکمال دین واتمام نعمت الهی بوده واز اعیاد بزرگ اسلامی به شمار رفته ومختص شیعه نیست.امام صادق (علیه السلام)عید غدیر را بزرگتر و شریفتر از عید فطر و عید قربان شمرده واز قول پیامبر خدا(صلی الله علیه واله وسلم) روایت میکنند که به امیر المومنین (علیه السلام)توصیه کرده اند مردم این روز را عید بگیرند وفرمودند:«یوم غدیر خم افضل اعیاد امتی» (امالی شيخ صدوق ص 125، ح 8 )این روز مورد عنایت خاص رسول اکرم (صلی الله علیه واله وسلم) بوده و ائمه(علیهم السلام) نیز پیوسته یادآوران آن واقعه مهم بودند و به پیروان خود دستور می دادند که این روز را عید گرفته و دور هم جمع شوند وبه یکدیگر تبریک وشاد باش بگویند تا عظمت این روز وحقانیت اهل بیت(علیهم السلام)فراموش نشود؛ امام صادق(علیه السلام)می فرماید:« روز غدير خم عيد بزرگ خداست، خدا پيامبرى مبعوث نكرده، مگر اينكه اين روز را عيد گرفته و عظمت آن را شناخته و نام اين روز در آسمان، روز عهد و پيمان و در زمين، روز پيمان محكم و حضور همگانى است. (وسائل الشيعه، 5: 224، ح 1)
غدیر کاشت بذر ولایت در جانها و نورافشانی خورشید به تمامی انسانهاست. در عرصه غدیر حقیقت ولایت در متن دین تعبیه گردیده وآن را تبدیل به دین کاملی نمودکه تبیین وتفسیر، تحلیل وتأویل آن را صاحبان مقام ولایت بر عهده گرفتند واساساً دین بدون چنین والیانی ابتر باقی می ماند.
بی تردید اگر امت اسلام به توصیه و فرمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله توجه می کردند و غدیر را در غربت قرار نمی دادند اکنون شاهد پراکندگی و گسستگی امت اسلام و مسلمانان نبودیم؛ سر چشمه و منشا انحرافات امروز برخی از فرقه های مسلمانان را باید در عمل نکردن به دستور قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در خصوص ولایت و جانشینی آن حضرت جستجو کرد .
روز غدیر به تعبیر حضرت امام رضا علیه السلام در آسمانها مشهورتر از زمین است و در حقیقت غدیر در میان ما زمینیان غریب مانده است (مصباح المتهجد: 737 )
انجمن گفتگوی دینی در راستای گسترش و ترویج غدیر خم و نهادینه کردن و شناساندن معارف آن در میان امت اسلامی به ویژه اقشار مختلف و مخاطبان جوامع مجازی به مناسبت عید الله الاکبر و روز غدیر خم اقدام به تهیه و تدوین نرم افزاری با عنوان (امیر غدیر) نموده و تلاش کرده است که غدیر خم را از زوایای مختلف در قالب پاسخ به برخی از شبهات و طرح برخی از مباحث، مورد بررسی و تحلیل قرار دهد . امیدوارم این تلاش و قطره اندک از دریای بی کران معارف غدیرخم مورد توجه و عنایت خداوند متعال و پیامبر اعظم و مولای متقیان علیهما السلام قرار بگیرد
متن نوشته شده توسط:
مدير انجمنهاي گفتگوي ديني و قرآني
مرکز ملي پاسخگويي به سوالات ديني
خالق تمام بدی ها کیست و چرا بدی ها را خلق کرده؟
پیوند: http://www.pasokhgoo.ir/node/56058
سوال :خالق تمام بدی ها کیست و چرا بدی ها را خلق کرده؟
پاسخ: با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما
خداوند خیر محض است و از خیر محض چیزی جز خیر و خوبی صادر نمی شود. خداوند؛ تنها، خالق وجود موجودات است و وجود چیزی جز خیر نیست، بدی و یا به عبارت دیگر شرّ، امر عدمی است و امر عدمی خالق نمی خواهد لذا خدواند خالق بدی و شرور نمی باشد:
توضیح بیشتر:
روشن است که شر در مقابل خیر است؛ خیر در مورد ما انسانها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده، مایه پیشرفت و بهره مندی و منفعت ما شود. در نتیجه شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد . مایه ضرر و نقصان و زیان ما گردد؛ اما آیا شر امری وجودی است که خلق شده باشد یا عدم وجود است و به لحاظ نبود خیری که مد نظرمان است، عنوانی برای آن قرار داده ایم ؟
شر امر وجودی نیست، بلکه به نوعی نبود یا منشا نبودی است ؛ مثلا کوری، نبود بینایی است.
نادانی، نبود دانایی است. فقر، نبود دارایی است. موجودات شر موجوداتی هستند که منشا فقدان می گردند؛ مثلا گزندگان با گزیدن سبب از دست دادن سلامتی و مرگ می شوند و گرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنا بر این، شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد. (1)
اما می توان پرسید فارغ از این که آنچه وجود دارد، چیست و چه نام و عنوانی دارد، چرا خداوند عالم را به گونه ای آفرید که چنین مشکلات و نابسامانی هایی در آن وجود داشته باشد؟ قبول داریم که شر در عالم نیست؛ اما یقینا برخی عوامل هستند که مانع بهره مندی ما از همه خیرها و خوبی ها هستند؛ مانند: بیماری ها و یا حیوانات درنده یا حوادث ناگوار طبیعی مانند سیل و زلزله و … چرا این ها در عالم قرار گرفت و خداوند، عالم را خالی از بدبختی ها و مشکلات و موانع خوشبختی خلق نکرد؟
در پاسخ می گوییم : اگر این گونه امور شر محسوب گردند، باید ببینیم که این گونه امور حقیقتا چیستند؛ آیا این شرور کاملا شر هستند یا به نوعی خیر هم محسوب می شوند ؟
در عالم شر مطلق وجود ندارد، زیرا بر حسب فرض خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد .
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
با تحقیق و تجربه می توان به یقین رسید که هیچ موجودی در جهان هستی نیست که شر مطلق بوده و هیچ جهت خیری در آن نباشد؛ در تفکر دینی، از شیطان شرتر سراغ نداریم، ولی شیطان شر مطلق نیست، بلکه برای آشکار شدن انسان های خدا ترس از غیر خداترسان، وجود این موجود دعوت کننده به گمراهی لازم است.
وقتی شیطان تمام توانش را برای گمراه کردن بنده به کار می گیرد و بنده خداترس با توکل و پناه بردن به خدا ،از مبارزه با او سربلند بیرون می آید، ارزش بنده برای کائنات آشکار می گردد. شایسته این می شود که خدا به بنده بر موجودات مباهات کند.
بنا بر این وجود شیطان به عنوان دام گمراهی بر راه مؤمن لازم آمد. از جهت این لزوم، شیطان از شر مطلق بودن خارج شد.از نظر دیگر می توان دید که غالب شرور “نسبی” هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر به حساب می آیند. گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. گرگ نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ با درختان، گیاهان و سنگها سنجیده شود، نسبت به آنها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است. (2)
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آنها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان ****** بد به نسبت باشد، این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات****** نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر دانسته می شود، نسبی است، یعنی به نسبت با حیات موجودی مانند ما انسان ها بد و شر خوانده می شود، ولی به خودی خود خیر است، اما این که چرا خداوند آنها را آفریده است، مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد.
باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود، یعنی فلسفه این گونه مشکلات و به اصطلاح شرور در زندگی را باید در نگاهی عمیق و گسترده که دنیا و آخرت و فلسفه خلقت انسان و قرار گرفتنش در جهان ماده را مد نظر داشته باشد، مورد توجه قرار داد.
در این باره نسبت به انسان ها می توان گفت هدف این بوده که آدمی دل بسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد. آن را جاودانه نپندارد، زیرا دل بستگی مانع تکامل انسان است. برخی از شرور و مصائب، شکننده تفاخر و غرور انسانها هستند. خطراتی که می تواند باعث غفلت فرد از حیات حقیقی آخرتی گردد و او را در دنیا و دنیا طلبی غرق نماید . اصولا شرور و مشکلات دارای آثار تربیتی فراوانی هستند، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قله های رفیع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختی ها و محرومیت ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمیرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند. او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمیتواند درخت و جود او را از جا برکند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند. (3)
البته خداوند هیچ گاه سختی و بلا و مصیبت ما را نخواسته، باید تلاش کنیم با تلاش علمی و کوشش های اجتماعی جلوی بسیاری از بیماری ها و حوادث طبیعی را بگیریم. بلا بودن یک زلزله کوچک تنها به خاطر کمبود و رفتار ما در مقاوم سازی ساختمان ها و … است.
سیل بزرگ با وجود سد های محکم و سیل بند های متعدد بزرگ ترین رحمت خداوند است، نه بلایی خانمان برانداز؛ همچنین آشوب ها و مشکلات بشر در غالب موارد مربوط به رفتارهای غیر عقلانی و غیر انسانی ما است و ربطی به خداوند ندارد.
__________________________
پی نوشتها:
1. مرتضی مطهری عدل الهی، نشر صدرا، 1370 ش ج 19، ص 216.
2. استاد سبحانی الهیات و معارف اسلامی، نشر موسسه ا مام صادق ، ص 158.
3. مکارم شیرازی، پیام قرآن، نشر مدرسه امیر المومنین، قم 1374 ش، ج 4 ،ص 123.
دفترچه ی محاسبه ی اعمال یک شهید
پیوند: http://www.askdin.com/thread39797.html
متنی که پیش رو دارید دفترچه محاسبات نفس شهید علی بلورچی رتبه ۵ کنکور دانشجوی الکترونیک دانشگاه شریف، شاگرد خاص آیت ا… حق شناس است. خودتان بخوانید و قضاوت کنید. نوشتن این دفترچه را از روز پنجشنبه ۲۲ آذرماه سال ۶۳ شروع کرده بود. جوانی که وقتی شهید شد ۲۱ سال بیشتر سن نداشت. دفترچه محاسبات نفس ما چند گناه فقط این چنینی دارد؟!….
۱. نماز صبح را بی حال خواندم و اصولاً حال نداشتم و خیلی بی حال زیارت عاشورا خواندم.
۲. خواب بر من غلبه کرد.
۳. یاد امام زمان علیه السلام کم بودم و هستم.
۴. الفاظ زائد زیاد به کار بردم.
۵. مشارطه نکردم.
۶. زود عصبانی می شوم.
۷. شهوت شکم داشتم.
۸. ریا کردم.
۹. حب دنیا داشتم.
۱۰. حضور قلب در سر نماز خیلی کم بود.
۱۱. خود را بهتر از آنچه هستم به دیگران نمایاندم.
۱۲. نفس را در رفاه قرار دادم و در مضیقه نبود.
۱۳. دروغ گفتم.
۱۴. برای غیر خدا کار کردم.
۱۵. یاد دنیا بودم.
۱۶. تقوا نداشتم.
۱۷. وقت را زیاد تلف کردم.
۱۸. امروز تماماً معصیت و غفلت بود.
۱۹. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را با حال نخواندم.
۲۰. ذکر را با توجه زیاد نمی گفتم
۲۱. شاید غیبت کردم…