چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتی عمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread39549-3.html#post575319
پرسش:
چرا حضرت علی در جنگ صفین وقتی عمر عاص خود را برهنه کرد او را نکشت؟
پاسخ:
در اين رابطه چند نكته را بايد در نظر گرفت:
1. اصل تقدم ارزشها؛ به طور كلى در طول تاريخ دو روىكرد همواره با يكديگر در تضاد و چالش بوده است: اخلاق سودپرستانه و منفعت طلبانه و اخلاق ارزشگرا. اخلاق منفعت طلبانه، اهميتى براى اصول و ارزشها قائل نيست و در رسيدن به اهداف خود، هر وسيله اى را استخدام مىكند و به عبارت ديگر به «عقلانيت ابزارى» روى آورده است. چنين روىكردى بسيار خطرناك است و بشريت را به سمت نابودى ارزشهاى اخلاقى سوق مىدهد. بنابراين اگر در مواردى با استفاده از آن، مىتوان به نتايجى گذرا دست يافت؛ ولى در دراز مدت به انهدام ارزشها و فضايل اخلاقى مى انجامد و فرهنگ و تمدن بشرى را سخت آلوده و آسيب پذير مىسازد. چيزى كه پيامبران و اولياى الهى هماره از آن پاسدارى نموده و در موارد بسيارى، طعم تلخ شكست ظاهرى را چشيده اند - كه با اين شكست، پيروزى مهمترى را كسب نموده و تعاليمى آموزنده و جاويدان به يادگار نهاده اند - همين رعايت ارزشهاى والاى انسانى، كرامت، بزرگوارى و… است.
پيامبر اكرم(ص) و حضرت على(ع) دو نمونه برجسته از اين روىكرد مىباشند و شاگردان مكتب ايشان نيز چنين بوده اند؛ مثلاً وقتى عبيداللَّه بن زياد به كوفه آمد يكى از دوستان مسلم بن عقيل به نام «هانى بن عروه» - كه از رجال مشهور شهر بود - عبيداللَّه را به ميهمانى دعوت نمود و به مسلم خبر داد كه مىتواند در خانه او مخفى شود و عبيداللَّه را به قتل برساند؛ ليكن «مسلم» از انجام اين عمل سرباز زد و گفت: اين نوعى حقه و حيله در برابر مهمان است كه از نظر اسلام شيوهاى مطرود مىباشد.
نمونه هايى از اينگونه موارد در تاريخ بسيار نقل شده است و اينها خود بهترين گواه بر عظمت اخلاقى بنى هاشم است و اين در حالى است كه اگر كسى از امويان چنين فرصتى مىيافت، لحظه اى در حذف رقيب درنگ نمى كرد؛ زيرا عقلانيت ابزارى به هيچ ارزشى اصالت نمى دهد. به نظر ما اين حركت اميرالمؤمنين(ع) عالى ترين درس انسانيت، شرافت، نجابت و حيا است و عظمت آن اگر بيشتر از شجاعت آن حضرت نباشد كمتر از آن نيست؛ اما صد افسوس اهميت ارزشها حتى در ميان مدعيان تشيع علوى نيز رنگ باخته است و آنان درست با عينك عقلانيت ابزارى به تحليل پديده هاى تاريخى مىپردازند. آرى! اين خود برگ زرين ديگرى از دفتر افتخارات حضرت على(ع) است كه در اوج قدرت و توانايى با بدترين دشمن خود اينگونه برخورد مىكند و درس وفادارى به ارزشها را به جهانيان مىآموزد.
2. دقت در تحليل رويدادها؛ اين سخن كه اشكال كنندگان چنين فرض كرده اند كه همه مسائل و مشكلات در گرو وجود شخصى به نام عمر و عاص است، بسيار سطحى انديشى در تحليل مسائل تاريخى است. به راستى چه دليلى وجود دارد كه اگر عمر و عاص كشته مىشد، همه فتنه ها مى خوابيد و هيچ يك از حوادث و رويدادهاى تلخ و ناگوار بعدى پديد نمى آمد؟ اين برداشت نوعى قهرمان سازى خيالى است. البته نقش وجود عمرو عاص در دستگاه معاويه حايز اهميت بود؛ ليكن هر چه بوده، او نيز يك عنصر در يك مجموعه پيچيده و سازمان يافته و داراى قدرت نظامى بزرگ بوده است. در مقابل نيز سربازان و لشكريان امام على(ع) بزرگترين بلاى جان آن حضرت بوده اند، حتى اگر از علم امامت آن حضرت هم صرف نظر كنيم، با نگرش و بررسى حوادث تاريخى مى بينيم كه هيچ دليلى وجود ندارد كه كشته شدن عمر و عاص و يا حتى معاويه به منزله خاموش شدن تمام فتنه ها بود.