خالق تمام بدی ها کیست و چرا بدی ها را خلق کرده؟
پیوند: http://www.pasokhgoo.ir/node/56058
سوال :خالق تمام بدی ها کیست و چرا بدی ها را خلق کرده؟
پاسخ: با سلام و عرض ادب و تقدیر از پرسش زیبای شما
خداوند خیر محض است و از خیر محض چیزی جز خیر و خوبی صادر نمی شود. خداوند؛ تنها، خالق وجود موجودات است و وجود چیزی جز خیر نیست، بدی و یا به عبارت دیگر شرّ، امر عدمی است و امر عدمی خالق نمی خواهد لذا خدواند خالق بدی و شرور نمی باشد:
توضیح بیشتر:
روشن است که شر در مقابل خیر است؛ خیر در مورد ما انسانها به چیزی گفته می شود که با وجود ما هماهنگ بوده، مایه پیشرفت و بهره مندی و منفعت ما شود. در نتیجه شر چیزی است که ناهماهنگ با وجود ما باشد . مایه ضرر و نقصان و زیان ما گردد؛ اما آیا شر امری وجودی است که خلق شده باشد یا عدم وجود است و به لحاظ نبود خیری که مد نظرمان است، عنوانی برای آن قرار داده ایم ؟
شر امر وجودی نیست، بلکه به نوعی نبود یا منشا نبودی است ؛ مثلا کوری، نبود بینایی است.
نادانی، نبود دانایی است. فقر، نبود دارایی است. موجودات شر موجوداتی هستند که منشا فقدان می گردند؛ مثلا گزندگان با گزیدن سبب از دست دادن سلامتی و مرگ می شوند و گرنه شر به معنای چیزی که در خارج وجود داشته باشد، بی معنا است. بنا بر این، شر چیزی نیست تا مخلوق باشد و نیاز به خالق داشته باشد. (1)
اما می توان پرسید فارغ از این که آنچه وجود دارد، چیست و چه نام و عنوانی دارد، چرا خداوند عالم را به گونه ای آفرید که چنین مشکلات و نابسامانی هایی در آن وجود داشته باشد؟ قبول داریم که شر در عالم نیست؛ اما یقینا برخی عوامل هستند که مانع بهره مندی ما از همه خیرها و خوبی ها هستند؛ مانند: بیماری ها و یا حیوانات درنده یا حوادث ناگوار طبیعی مانند سیل و زلزله و … چرا این ها در عالم قرار گرفت و خداوند، عالم را خالی از بدبختی ها و مشکلات و موانع خوشبختی خلق نکرد؟
در پاسخ می گوییم : اگر این گونه امور شر محسوب گردند، باید ببینیم که این گونه امور حقیقتا چیستند؛ آیا این شرور کاملا شر هستند یا به نوعی خیر هم محسوب می شوند ؟
در عالم شر مطلق وجود ندارد، زیرا بر حسب فرض خیر و شر بر سه گونه است:
أ) خیر مطلق که هیچ گونه بدی در آن راه ندارد، مانند خداوند که خیر مطلق است.
ب) شر مطلق که هیچ گونه جهت مثبتی در آن وجود ندارد .
ج) خیر و شر نسبی که بین دو قسم بالا است.
با تحقیق و تجربه می توان به یقین رسید که هیچ موجودی در جهان هستی نیست که شر مطلق بوده و هیچ جهت خیری در آن نباشد؛ در تفکر دینی، از شیطان شرتر سراغ نداریم، ولی شیطان شر مطلق نیست، بلکه برای آشکار شدن انسان های خدا ترس از غیر خداترسان، وجود این موجود دعوت کننده به گمراهی لازم است.
وقتی شیطان تمام توانش را برای گمراه کردن بنده به کار می گیرد و بنده خداترس با توکل و پناه بردن به خدا ،از مبارزه با او سربلند بیرون می آید، ارزش بنده برای کائنات آشکار می گردد. شایسته این می شود که خدا به بنده بر موجودات مباهات کند.
بنا بر این وجود شیطان به عنوان دام گمراهی بر راه مؤمن لازم آمد. از جهت این لزوم، شیطان از شر مطلق بودن خارج شد.از نظر دیگر می توان دید که غالب شرور “نسبی” هستند، یعنی به خودی خود بد نیستند، بلکه وقتی نسبت به چیزی سنجیده می شوند، شر به حساب می آیند. گرگ ذاتاً حیوان خوبی است که دارای خلقتی عجیب و یکی از مخلوقات الهی است که باعث تعادل چرخه طبیعت می شود. گرگ نسبت به ذات خود و مجموع نظام هستی مفید و خیر است. اگر گرگ با درختان، گیاهان و سنگها سنجیده شود، نسبت به آنها هیچ گونه بدی ندارد، لکن نسبت به گوسفند یا انسان شر است. (2)
نیز عقرب و مارهای گزنده که نیش آنها برای جانداران مضر است، ولی برای خودش لازم است. مولوی می گوید:
پس بد مطلق نباشد در جهان ****** بد به نسبت باشد، این را هم بدان
زهر مار آن مار را باشد حیات****** نسبتش با آدمی باشد ممات
پس در عالم، شر و بدی مطلق وجود ندارد. آنچه شر دانسته می شود، نسبی است، یعنی به نسبت با حیات موجودی مانند ما انسان ها بد و شر خوانده می شود، ولی به خودی خود خیر است، اما این که چرا خداوند آنها را آفریده است، مصالح و فواید بسیاری می تواند داشته باشد.
باید در مجموع جهان هستی سنجیده شود، یعنی فلسفه این گونه مشکلات و به اصطلاح شرور در زندگی را باید در نگاهی عمیق و گسترده که دنیا و آخرت و فلسفه خلقت انسان و قرار گرفتنش در جهان ماده را مد نظر داشته باشد، مورد توجه قرار داد.
در این باره نسبت به انسان ها می توان گفت هدف این بوده که آدمی دل بسته و اسیر زَرق و برق جهان نباشد. آن را جاودانه نپندارد، زیرا دل بستگی مانع تکامل انسان است. برخی از شرور و مصائب، شکننده تفاخر و غرور انسانها هستند. خطراتی که می تواند باعث غفلت فرد از حیات حقیقی آخرتی گردد و او را در دنیا و دنیا طلبی غرق نماید . اصولا شرور و مشکلات دارای آثار تربیتی فراوانی هستند، مانند شکوفایی استعداهای نهفته، زیرا انسان در پرتو مصائب و مشکلات، قوای ادراکی خود را به کار می اندازد و به قله های رفیع علم و آگاهی می رسد.
اگر سختی ها و محرومیت ها نبود، هرگز بشر از نردبان علم بالا نمیرفت. شرور در انسان روح مقاومت و پایداری را تقویت می کند. او را در برابر حوادث، صبور و بردبار بار می آورد. طوفان حوادث نمیتواند درخت و جود او را از جا برکند. نیز زندگی او را از یکنواختی بیرون می بَرد و او را از غفلت بیدار می کند. (3)
البته خداوند هیچ گاه سختی و بلا و مصیبت ما را نخواسته، باید تلاش کنیم با تلاش علمی و کوشش های اجتماعی جلوی بسیاری از بیماری ها و حوادث طبیعی را بگیریم. بلا بودن یک زلزله کوچک تنها به خاطر کمبود و رفتار ما در مقاوم سازی ساختمان ها و … است.
سیل بزرگ با وجود سد های محکم و سیل بند های متعدد بزرگ ترین رحمت خداوند است، نه بلایی خانمان برانداز؛ همچنین آشوب ها و مشکلات بشر در غالب موارد مربوط به رفتارهای غیر عقلانی و غیر انسانی ما است و ربطی به خداوند ندارد.
__________________________
پی نوشتها:
1. مرتضی مطهری عدل الهی، نشر صدرا، 1370 ش ج 19، ص 216.
2. استاد سبحانی الهیات و معارف اسلامی، نشر موسسه ا مام صادق ، ص 158.
3. مکارم شیرازی، پیام قرآن، نشر مدرسه امیر المومنین، قم 1374 ش، ج 4 ،ص 123.