متن نامه ای عرفانی برای طالبان سلوک
پیوند: http://www.askdin.com/group87-discussion1540.html
بسم الله الرحمن الرحيم
برادر ايمانى جناب آقا فلان - سلمه الله تعالى - بداند كه اگر كسى بعد از دخول در كار و تنبه و استبصار، دست از طلب بردارد، و به حال سابق خود برگردد، يا سبب (و) وسيله تحصيل دنياى خود - العياذ بالله - قرار دهد، حال او به مراتب بدتر خواهد بود از كسى كه بالمره (يعنى اصلا) داخل در اين راه نشده باشد. زيرا كه به منزله كفر است بعد الايمان . و اين مطلب به مقتضاى وعده الهى و تجربه اهل الله ، سبب خذلان در دنيا و خسران در آخرت ، هر دو، خواهد بود.
پس اميد از آن بزرگوار چنان است كه بعد از التفات به خرابى و عيوب نفس خويش دست از اشتغال برنداشته ، و از التجاء به حضرت حق - جل و علا - سستى و تكاهل نورزد، انشاء الله حضرت حق - جل و علا - خلاصى و نجات مرحمت فرمايد در دنيا قبل از آخرت ، و حاشا از كرم او كه مايوس و نااميد فرمايد: الذين آمنوا و كانوا يتقون لهم البشرى فى الحيوه الدنيا و فى الاخره لا تبديل لكلمات الله .
هر كه درى كوبيد، و دست برنداشت ، عاقبت آن در را به روى او باز نمايند:
من دق بابا ولج ، ولج و طالب حق - جل و علا را خسرانى نرسد كه :
(و من يخرج من بيته مهاجرا الى الله و رسوله ثم يدركه الموت فقد وقع اجره على الله .
بلكه زودتر رسيدن به مطلوب است : كمالا مخفى (يعنى همان گونه كه روشن است ) و اگر العياذ بالله - دست برداشتنى ، اما در دنيا بعد از برگشتن ، چنان شيطان مسلط مى شود كه دردت ديگر چاره و مرهم پذير نمى شود، و اما بعد از مردن ، چنان حسرت و ندامت و غصه و افسوس دل و جانت را بسوزاند كه آتش جهنم به گردش نمى رسد:
(نار الله الموقده - التى تطلع عل الافئده - انها عليهم موصده فى عمد ممدده )
من آنچه شرط بلاغست با تو مى گويم/تو خواه از سخنم پندگير و خواه ملال
اين چند كلمه به مقتضاى (المامور معذور)به عنوان ياد بود، قلمى شد. استدعا از آن بزرگوار چنان است كه در مظان استجابت دعوات و خلوت با حضرت قاضى الحاجات ، اين رو سياه درگاه اله را فراموش نفرموده ، و ترحم بر اين مسكين و محتاج را در حيات و بعد از ممات مضايقه نفرمايند.
حرره احمد الموسوى الحايرى فى شهر رمضان المبارك سنه 1327