صفات اخلاقی ذاتی است یا اکتسابی؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread22071-3.html
سوال:
صفات اخلاقی، ذاتی هستند یا اکتسابی؟
مثلا فردی که خوش اخلاقه آیا این خوش اخلاقی رو خودش بدست آورده و برایش تلاش کرده یا ذاتا خوش اخلاق بوده؟
پاسخ: علمای اخلاق، صفات اخلاقی را به دو نوع تقسیم بندی کرده اند: بخشی از آنها اکتسابی هستند، بخشی غیر اکتسابی که با تعابیر مختلفی از سخن به میان آمده از جمله، ذاتی، طبیعی، غیر اکتسابی، طبعی، سجیه.
برای توضیح این دو دسته از اخلاق، لازم است که خودِ اخلاق را کمی توضیح دهیم:
اخلاق در لغت:
«اخلاق» در اصل، واژه ای عربی است که مفرد آن «خُلق» و «خُلُق» می باشد. در لغت به معنای «سرشت و سجیه» به کار رفته است؛ اعم از این که سجیه و سرشتی نیکو و پسندیده باشد و یا زشت و ناپسند.
اخلاق در اصطلاح
درنزد دانشمندان و عالمان اخلاقی، معانی و کاربردهای متفاوتی دارد. که به رایج ترین آن اشاره می کنیم.
«صفات و هیئت های پایدار در نفس که موجب صدور افعالی متناسب با به طور خودجوش و بدون نیاز به تفکر و تامل از انسان می شوند.
شیخ ابوعلی مسکویه در تعریف اخلاق می گوید: «اخلاق حالتی نفسانی است که بدون نیاز به تفکر و تامل، آدمی را به سمت انجام کار حرکت می دهد.(کیمیای سعادت، ترجمه طهاره الاعراق، ص 57-58)
علامه مجلسی در تعریف اخلاق می گوید:
اخلاق ملکه ای نفسانی است که کار به آسانی از آن صادر می شود، برخی از این ملکات خَلقی هستند، و پاره ای از آنها نیز با تفکر و تلاش و تمرین و عادت دادن نفس به آنها به دست می آیند..؛ چنان که بخیل در ابتدا با سختی و جان کندن چیزی را می بخشد، اما در اثر تکرار، بخشش به صورت خوی و عادت او در می آید. (بحارالانوار، ج67، ذیل حدیث 17)
تعابیری که در تعریف ذکر شد مانند«بدون اختیار» «بدون تفکر»، منظور این نیست که اشخاصی که دارای این صفت هستند در انجام این صفات مجبورند و ناگزیر از انجام هستند و دیگر اختیارشان از دست رفته باشد، بلکه این تعبیر مسامحی است؛ منظور این است که نیازی به مبارزه و اندیشیدن وتامل ندارند ولی بازهم نیاز به نیت و تصمیم د هنگام عمل دارند.
مانند راننده ای که رانندگی برای او ملکه شده و مرتب دنده ها را به اقتضا، عوض می کند. به ظاهر بی اختیار عمل کرده ولی اگر بخواهد می تواند و تصمیم بگیرد می تواند با دنده 3، با سرعت 120 کیلومتر هم حرکت کند در حالیه معمولا در این سرعت با دنده 5 حرکت انجام می شود.
مثلا انسان سخاوتمند، هنگام بذل و بخشش، اختیار از وساقط نمی شود، بلکه نیازی به حدیث نفس ندارد به محض تصمیم، انجام می دهد و بذل می کند. و این به معنی مجبور بودن او نیست.
بلکه حتی انسان سخی هم که این صفت ملکه او شده، می تواند خود را به سمت مثبت، تغییر دهد، به این که نیت خود را بالا برد و همان عملی را که به اصطلاح بدون فکر انجام می داد، با تامل بیشتر و برای رضای خدا انجام دهد.
اگر غیر از این بود، یعنی سخی به عمل سخاوتمندانه مجبور بود{بخاطر خصوصیات ژنتیکی و وراثتی ای که داشت} دیگر سزاوار پاداش از طرف خداوند متعال نبود. و یا انسانی که بخیل است و خساست در وراثت او بوده، اگر هنگام بخل ورزیدن، نمی توانست تصمیم بگیرد، دیگر، مذمتی بر عمل او صورت نمی پذیرفت. و اساسا بعث انبیاء و ارسال کتب آسمانی بیهوده می بود. انبیاء آمده اند تا بگویند که انسان قابل تغییر است و آنها را تزکیه و تعلیم دهند. ِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَة(جمعه آیه 2)
حتی معنی صفات پایدار و راسخ در نفس، بدین معنا نیست که قابل تغییر نباشد و به هنگام عمل، اختیار را از صاحب آن سلب نماید، بلکه تعبیر پایدار تعبیر مسامحی است، یعنی از ثبات نسبی برخوردار هستند.
اما آنچه که در کتب اخلاقی از تقسیم صفات اخلاقی آمده است بدین قرار است:
1. اکتسابی: که با کوشش و مجاهدت بدست می آیند و از قبل در انسان نبوده.
2. طبیعی: که از طریق وراثت، محیط و لقمه و امثال این امور حاصل می شوند که دخالت ابتدائی شخص در آن دخیل نبوده.
لازم به ذکر است که طبیعی یا فطری بودن صفات دسته دوم، بدین معنا نیست که جزء ماهیت و ذات آنها باشد، برای ذات، معانی مختلفی ذکر شده است، اگر هم از این صفات دسته دوم، تعبیر ذاتی شود، بدین معناست که برای کسب این صفت، مشقتی متحمل نشده اند بلکه از طریق وراثت یا مزاج یا محیط و اقالیم مختلف، بدانها سرایت پیدا کرده، اما باز هم می گوییم که این صفات هم در مرحله عمل، اختیار را از اشخاص سلب نکرده، بلکه می توان با صفات بدِ آنها مقابله، و خوبِ آنها را تقویت نمود.
طالقانی در کتاب کاشف الاسرار می گوید:
… بدیهی شد که ملکات جبلی و اخلاق فطری و صفات ذاتی بسیار است و از این جبر لازم نیاید و منافات با مذهب عدلیه ندارد. زیرا که تغییر و تبدیل همه اخلاق ممکن است و این امکان در همین کتاب بعون الله از کثرت بیان و زیادتی برهان به سر حدّ بداهت رسیده. (طالقانی، نظر علی، کاشف الاسرار، ج2، ص 15)
همه ی احادیث باب طینت و حسن خلق به این مطلب توجه دارند که برای اختیار جایگاه و مقامی است و شخص را مجبور و بی اراده نمی سازند.
در پایان توجه شما را به حدیث بسیار زیبا و جالبی از امام صادق علیه اسلام جلب می کنم که می فرمایند:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْخُلُقَ مِنْحَةٌ يَمْنَحُهَا اللَّهُ خَلْقَهُ، فَمِنْهُ سَجِيَّةٌ وَ مِنْهُ نِيَّةٌ. قُلْتُ فَأَيُّهُمَا أَفْضَلُ؟ قَالَ صَاحِبُ السَّجِيَّةِ هُوَ مَجْبُولٌ لَا يَسْتَطِيعُ غَيْرَهُ وَ صَاحِبُ النِّيَّةِ يَصْبِرُ عَلَى الطَّاعَةِ تَصَبُّراً فَهُوَ أَفْضَلُهُمَا.
اخلاق عطیه ای الهی است که خداوند به خلایقش می بخشد، دسته ای از این اخلاق سجیه و طبیعی(ذاتی) است و دسته ای دیگر با نیت و تامل بدست می آید. شخصی از حضرت سوال نمود که کدامیک از این دو اخلاق برتر است؟ امام فرمودند که صاحب سجیه، بر عملی که از روی سجیه و طینت(طبیعت و ذات) انجام می دهد خَلق شده و غیر آن را انجام نمی دهد، اما صاحب نیت، بر طاعت صبر می کند و آن را انجام می دهد پس برتر است.(وسائل الشیعه، ج 12، ص 151)
این حدیث نشان می دهد که اعمال و رفتار آدمی یا از روی سجایای اخلاقی که دارد انجام می گیرد(یعنی عادت و سجیه ی او شده) و یا از روی نیت(با فکر و تأمل)، اگر شخصی که سجیه ی کرم و سخاوت دارد، او هم با نیت، اعمالش را انجام دهد، از فضیلت بیشتری برخوردار خواهد بود.