جایگاه افراد شکاک در آخرت
پیوند: http://www.askdin.com/thread32490.html#post572366
پرسش:
اگر من در حالتی که به وجود خدا شک دارم بمیرم جایگاهم در آخرت (در صورت وجود) کجاست؟
آیه یا حدیثی راجع به جایگاه افراد شکاک در آخرت وجود ندارد؟
پاسخ:
در ابتدا لازم است بدانیم بسیاری از شکّ هایی که برای انسان عارض می شود، نه شک واقعی! بلکه وسواسی است که شیطان ملعون به انسان القاء می کند لذا ضروری است تا در دام شیطان نیافتادید این وسواس را با مطالعه بیشتر در رابطه با اصول دین و … بر طرف کنید.
امام باقر(ع) فرمود: با شک و انکار هیچ عملی سودبخش نیست.(1) اگر انسان حالت شک و تردید خود را درمان نکند یقینا عواقب خطرناکی به دنبال خواهد داشت که موجب کفر و خروج انسان از دین خواهد شد. امیر المومنین علی علیه السلام شک های خطرناک و مذموم را این چنین تشریح می فرمایند:
«فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ؛ «دَيدن» به معناي عادت ثابت است. چه زيباست تعبير حضرت! ميفرمايند: اگر مراء کردن براي انسان عادت شد شب او به صبح نميرسد و از اين تاريکيها به روشني نخواهد رسيد. کسي که کار او تنها رد کردن سخن ديگران است به ايمان نميرسد.(2)
وَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ؛ کسي که در مواجهه با هر مسألهاي که نياز به تحقيق و فکر دارد هول سر تا پاي او را ميگيريد، روي پاشنههاي پاي خود عقب عقب ميرود و هميشه از مقابل مسايل مهم فرار ميکند. روشن است که چنين کسي هم هيچگاه به مقصد نميرسد.
وَمَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ؛ کسي که به حالت تردد و رفت و آمد بين دو قطب عادت کرده است و نميتواند تصميم بگيرد، در بين راهْ شياطين به او حمله ميكنند و زير سُم آنها له ميشود. اين هشدار حضرت به اين معناست که اين حالتي بسيار خطرناك است و بايد مراقب بود که وسواس در فكر پيدا نكنيم. بايد بدانيم که شناختن دليل صحيح، راه و روش عقلي دارد و براي بررسي هر علم و هر گزارهاي راه تحقيق و متدي صحيح و عقلايي وجود دارد که همه عقلاي عالم کموبيش آن را ميپذيرند و از آن استفاده ميکنند
وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا؛ کسي که مانند ماجراجويان با دست خود، خود را تسليم هلاکت ميکند و باكي ندارد که چه بر سرش ميآيد روشن است که وضعيت او از همه سختتر است. آيا كسي كه خود را از بالاي كوه به اعماق دره پرت ميكند نجات پيدا ميكند؟ اگر انسان چنين حالتي پيدا كند طبعا از ايمان و سعادت دنيا و آخرت باز ميماند». (3)
امام صادق(ع) در حدیثی بسیار مهم که لشگریان عقل و جهل را ذکر فرموده است، شك را مقابل يقين و از لشگریان جهل دانسته است.(4)
علامه ی طباطبایی(ره) شک را از مصادیق «مرض قلبی» در قرآن می داند که دل هاي مبتلایان به آن به پر كاهى مىماند كه هر لحظه دستخوش نسيمها گشته، به اين سو و آن سو كشيده مىشود.(5)
اما در مقابل نوعی شک بوده که گاهی مؤمنين حتی در اصل وجود خدا هم شك میكنند، البته به شكل وسوسه آميز و نه شك واقعی، يعنی كسانی بين افراد با ايمان ديده شده است كه در بسياری از حقايق كه برايشان مسلم است و به آن حقايق ايمان دارند، يك حالت وسوسهای پيدا میكنند و ناراحت میشوند.
وقتی برای ادم مؤمن يك چنين وسوسهای پيدا شد، به شدت ناراحت و اندوهگين میشود كه چرا من شك پيدا كردم و خود اين اندوه دليل بر اين است كه نه تنها اين شك و ترديد واقعی نيست، بلكه يك وسوسه است. در روايات هم داريم كه يك نفر آمد خدمت امام عرض كرد: من گاهی در خدا شك میكنم و ناراحت شد گفت يابن رسولالله با اين كار به هلاكت رسيدم، حضرت فرمودند: اين وسوسه است و برای همه پيش میآيد»(6)
شهید مطهری(ره) می فرماید: شك، مقدمه يقين؛ پرسش، مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است. شك، معبر (پل و عبورگاه) خوب و لازمى است هر چند منزل و توقف گاه نامناسبى است. اسلام كه اين همه دعوت به تفكر و ايقان مىكند، به طور ضمنى مىفهماند كه حالت اوليه بشر، جهل و شك و ترديد است و با تفكر و انديشه صحيح بايد به سرمنزل ايقان و اطمينان برسد.(7)
جایگاه انسان شاکّ در آخرت ممکن است بسته به تلاش وی برای رفع شک باشد، همانگونه که اگر انسان گناهکار، بدون توبه از دنیا برود نتیجه گناه خود را خواهد دید، انسان شاک نیز اگر در همان حالت شک از دنیا برود بدون اینکه تلاشی برای ازبین بردن شک خود کرده باشد، نتیجه بی تفاوتی خود را خواهد دید. اما این طور نیست که مشرک و یا کافر از دنیا برود چون در حالت شک از دنیا رفته است نه در حالت یقین و بی ایمانی.
………………………………………….. ……………..
1. كلينى،ابو جعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، ج 2، ص 400
2. گاهي انسان در مقام شناخت حقيقت است، اما چنان حالت مراء براي او ملکه ميشود که ديگر موفق به ادامه تحقيق خود نميشود و به نتيجه نميرسد. كسي كه در مقام تحقيق برميآيد بايد شقوق مختلف مسأله مورد تحقيق را بررسي کند و براي هر يک از آنها به دنبال دليل باشد و اگر شبههاي دارد سؤال کند. اين روش هيچ اشكالي ندارد و اين سؤال و جوابها تتمه تحقيق محسوب ميشود. اما وقتي كسي بنا بگذارد بر اينكه با هر کس بحث ميكند سعي كند حرف او را رد كند و در سخن او تشكيك كند، اين حالت كمكم براي او ملكه ميشود و هميشه سعي او بر اين است که هر حرفي را ابطال کند. به اين کار «مراء» گويند.
3. حکمت 31 نهج البلاغه
4. برقى احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، دارالكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 197
5. طباطبایی سید محمد حسین؛ تفسيرالميزان ترجمهی موسوى همدانى سيدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم،چاپ پنجم، 1374 ش، ج5، ص: 620 و 621
6. فرمایشات مقام معظم رهبری در جلسه بیست و سوم تفسیر قرآن کریم
7. مطهرى شهيد مرتضي ؛ مجموعه آثار، چاپ دهم، مهر 1380، انتشارات صدرا، قم، ج 1، ص 37