معارف دین

حوزه علمیه معصومیه سلام الله علیها
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

شهادت امام هادی علیه السلام در ماه ربیع الثانی یا جمادی الاول !!!

16 بهمن 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread46606.html#post635773


سوال: با سلام و خسته نباشید
جایی شنیده بودم که حضرت امام هادی در ماه ربیع الثانی یا جمادی از دنیا رفته است. فکر می کنم 26یا 27ماه را گفته بودن. در این باره مطلب خاصی دارید؟ تحقیقی شده است
خیلی ممنونم


پاسخ: با سلام

منابع فریقین در تاریخ شهادت امام هادی علیه السلام اختلاف فراوان دارند

منابع اهل سنت

تاریخ شهادت امام هادى را روز دوشنبه، 25 جمادى الآخر و در چهل سالگى ( تاریخ طبری ج 5 ص 426) و برخى روز دوشنبه 26 جمادى الآخر یا 4 جمادى الآخر ( صفدی وفیات الاعیان ج 3 ص 273) و برخی روز چهارشنبه 27 جمادى الآخر( تاریخ یعقوبی ج 2 ص 503) و برخى 3 رجب( صفدی وفیات الاعیان ج 3 ص 273) میدانند.

منابع شیعه

شهادت آن حضرت در سال 254 قمری در روز دو شنبه سوم رجب ( الارشاد، پیشین، ص439. طبرسی، اعلام الوری، همان، ص355. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی ص567) یا بیست و ششم جمادی الثانی میدانند. همچنین برخی شهادت حضرت را در ماه جمادی الثانی یا 27 رجب نیز ذکر کرده‌‌اند. (عقیقی بخشایشی، زندگانی پیشوای دهم امام هادی(ع)، پیشین، ص90 و 112 به نقل از قندوزی، شیخ سلیمان بلخی، نیابیع المودة، ج3، ص14)

بنابراین تاریخ شهادت آن امام مظلوم اختلافی است.

 

 


 نظر دهید »

نقد سخنان شهید مرتضی مطهری در مورد جناب مختار ثقفی

11 آذر 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread41966-3.html#post602883


پرسش:
با توجه به تمجیدهایی که از جناب مختار شده است،آیا سخنان استاد مطهری در مورد مختار قابل قبول است که گفته اند: « مختار بیشتر مرد سیاست بود تا مرد دین. و هنگامی که می خواست مردم را به قیام علیه قاتلان امام، دعوت کند، گفت که محمدبن حنفیه همان مهدی امت است که مرا به نیابت از خود پذیرفته. و اینگونه توانست مردم را جذب کند».

پاسخ:
مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و به‌خصوص تاريخ تشيع است. او شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي به‌ خصوص حيات سياسي خود موضع‌گيري‌هاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساً صحبت كردن در مورد مختار كار ساده‌اي نيست و پرسش‌هاي فراواني در مورد او وجود دارد.

متأسفانه در رابطه با شخصیت هایی همچون مختار ثقفی،اظهار نظرهای متناقضی می شود و غالب مطالبی که در مذمت مختار در منابع تاریخی نقل شده است توسط امویان و زبیریان که سخت ترین ضربات را از مختار متحمل شده بودند،ساخته و منتشر شد،اما آنچه باید مورد توجه قرار داد این است که مختار معصوم نبوده و قطعاً اشتباهاتی داشته است.
مرحوم خوئی در کتاب معجم احادیث شیعه روایاتی را که در مذمت مختار وارده شده را ضعیف السند می دانند و در مورد یکی از روایات می فرمایند اگر هم صحیح باشد:«…فهی لا تزید علی الروایات الواردة فی حق زرارة،محمد بن مسلم و برید و اضرابهم.» [1] که مراد ایشان صدور این روایات در حال تقیه است. همچنین در تأیید مختار مطلبی را از بحار الانوار _ رساله ابن نما_ بیان می کنند: «در حسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین (علیه السلام) دل اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را شاد کرد، این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که استحقاق پاداش از سوی آن بزرگواران را دارد…». [2]
دیدگاه مساعد در باره مختار طرفدار بیشترى دارد، از جمله آنان بزرگانى همانند: ابن طاوس، ابن نماى حلى، علامه مامقانى، آیت الله العظمى خوئى و… هستند که کلام برخى از آنان نقل مى‌شود:

نظر ابن طاوس: روایات مدح مختار ترجیح دارد:
هنگامى که این روایات را شناختى، رجحان با روایاتى است که او را مدح کرده است حتى اگر تهمتى در کار نبود؛ چه رسد به اینکه مختار در معرض تهمت راویان بوده است، و بسیارى از مطالبى که در مورد او گفته‌اند ناخالصى دارد.[3]

نظر جعفر بن نما حلی: مختار، از مجاهدان پیشگام و ولایت مدار
بسیارى از علماء، توفیق نیافته اند که… و اگر گفتار ائمه را در ستایس مختار تدبر مى‌کردند؛ مى‌دانستند که مختار از جمله مجاهدان پیشگامى است که خداوند آنان را در کتابش مدح کرده است. و دعاء امام زین العابدین علیه السلام براى مختار دلیل روشن و برهان آشکار است بر اینکه مختار نزد امام سجاد از برگزیدگان برتر است و اگر او در طریق نا پسند بود و مى‌دانست که او در اعتقادش مخالف آن حضرت است، برایش دعاى نمى‌کرد که مستجاب شود و در این صورت دعایش بیهوده بود در حالى که امام منزه از کار عبث است. ما گفتار ائمه علیهم السلام را در لابلاى کتاب در باره مدح مختار و نهى از ذم او که مایه بصیرت و توشه راه عبرت گرندگان است بیان کردیم. دشمنان مختار براى او قالب هاى ریخته اند تا او را دل شیعیان دور کنند؛ همچنانکه دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام در باره او همین کار را کرده اند به واسطه همین جعلیات بسیارى از محبان آن حضرت در وادى هلاکت قرار گرفتند و از اطاعت او دور شدند؛ اما ولایت مداران او با ظهور این اوهام هیچگونه تغییر نکردند و این رؤیاهاى آشفته او را از راه اخلاصش باز نداشت؛‌ بلکه این بافته ها،‌ از فضائل درونى و علوم پنهانى آنها پرده برداشت. در باره مختار نیز هر آنچه را که با پدر ائمه کردند، انجام دادند… [4]

نظر علامه حلی: مختار، مورد تأیید امام و اهانت به او مورد نهی امام است

علامه حلى نیز در خلاصه الاقوال، روایات مدح را ذکر کرده و طریق آن را حسن دانسته و این روایات را ترجیح داده است. ایشان بعد ذکر این روایت: «لا تسبوا المختار فإنه قتل قتلتنا وطلب بثأرنا..»، گفته است: وهذا الطریق حسن.[5]

نظر ابن داود حلی: مختار، منزه از طعن و نسبت ها و مورد تمجید امام معصوم است

مختار بن ابى عبید ثقفی: برخى از اصحاب ما او را با نسبت دادن به کیسانیه طعنه زده‌اند و بر این مطلب به روایتى که امام سجاد هدیه او را رد کرده، احتجاج کرده اند در حالى که این دلیل نیست؛ زیرا امام باقر علیه السلام فرموده است: به مختار دشنام ندهید زیرا او قاتلان ما را کشت و خون را طلب کرد و با کمک خود زنان بیوه ما را به شوهر داد و اموال را در میان تنگدستان ما تقسیم کرد و هنگامى که فرزند مختار نزد حضرت آمد،‌ او را گرامى داشت و نزدیک خود نشاند ابوالحکم از امام در مورد پدرش مختار پرسید و گفت:‌ مردم در باره پدرم سخنانى مى‌گویند اما من گفته شما را قبول دارم. حضرت او را مدح نمود و فرمود: منزه است خدا پدرم به من خبر داد که به خدا سوگند مهر مادر من از اموالى بود که مختار برایش فرستاده بود، خداوند پدرت را رحمت کند و این جمله را سه بار تکرار کرد. او حق ما را از دیگران گرفت و قاتلان ما را کشت…

وآنچه را گفته اند معارض با این روایات است، کشى گفته است: آن روایات شبیه به این است که عامه آن را وضع کرده اند از جمله آن روایات، این است که امام صادق علیه السلام فرمود:‌مختار بر على بن الحسین دروغ مى‌بست….‌[6]

علامه امینی:مختار، از مردان دینی، با اخلاص، مورد قبول اهل بیت و منزه از نسبتهای ناروا

کسى که به تاریخ و روایت و علم رجال یک نگاه با بصیرت بکند، مى‌داند که مختار در آغاز از مردان دین و هدایت و مخلص بود و نهضت او تنها براى برپا داشتن عدالت و برکندن ریشه الحاد و قطع ریشه ظلم امویان بود. مختار به دور از مذهب کیسانى است. همانا تمام آنچه را که به او نسبت داده شده از نظر حقیقت و راستى اساس و پایه ندارد؛ به این جهت است که ائمه ما ( امام باقر و امام صادق علیهما السلام) بر او ترح نموده اند و امام باقر علیه السلام در ستایش و ثناء او مبالغه کرده است. مختار و کارهاى او پیوسته در نزد ائمه اهل بیت پاک مورد قدر دانى بوده است.

علماى اعلام او را بزرگ شمرده و منزه از این نسبت ها دانسته اند. از جمله علماء، جمال الدین ابن طاوس در رجال، آیت الله علامه در الخلاصه، ابن داود در رجال، فقیه ابن نما در ذوب النضار، محقق اردبیلى در حدیقه الشیعه، صاحب معالم در تحریر طاووسى و قاضى نور الله مرعشى در المجالس هستند.

شیخ ابوعلى در منتهى المقال و غیر او، از مختار دفاع کرده است. از بزرگان پیشین ما رسیده است که شهید اول در کتار مزارش براى مختار زیارت نامه ویژه‌ى را ذکر کرده که به واسطه او زیارت مى‌شود و در این زیارت نامه صریحاً بر درستى و خوبى و اخلاص او در ولایت و اطاعت خدا و محبت امام زین العابدین علیه السلام و رضایت رسول خدا و امیرمؤمنان علیهم السلام و این که جان خودش را در رضایت ائمه و یارى عترت و خونخواهى آنان فدا کرده، شهادت داده شده است. [7]
بنابراین ضمن بزرگداشت مقام و منزلت علمی و معنوی استاد شهید مطهری،می توان گفت این فرمایش ایشان با توجه به نظرات مثبت و تمجید بسیاری از علما نسبت به شخصیت جناب مختار ثقفی،قابل نقد می باشد.

پی نوشتها:
[1] - معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص 104.

[2] - مجلسی، محمد باقر ،بحارالانوار، ج 45، ص 344، معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص108.

[3] الشیخ حسن صاحب المعالم،( متوفایی۱۰۱۱)، التحریر الطاووسی، ص۵۶۰،‌ تحقیق: فاضل الجواهری، ناشر: مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی - قم المقدسه،‌ چاپخانه: سید الشهداء (ع) - قم، توضیحات: إشراف: السید محمود المرعشی / التحریر الطاووسی المستخرج من کتاب حل الإشکال للسید أحمد بن موسى آل طاووس (وفاه ۶۷۳))

[4].الحلی، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله المعروف بابن نما الحلى من اعلام القرن السابع،‌ ذوب النضار، ص ۱۴۶، تحقیق: فارس حسون کریم، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه،‌ چاپ: الأولى سال چاپ: شوال المکرم ۱۴۱۶.

[5]الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفاى ۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص۲۷۶، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ.

[6]. الحلی، تقى الدین الحسن بن علی بن داود (متوفای ۷۴۰هـ)، رجال ابن داود، ص۲۷۷، تحقیق: تحقیق وتقدیم: السید محمد صادق آل بحر العلوم، ناشر: منشورات مطبعه الحیدریه - النجف الأشرف، ۱۳۹۲ - ۱۹۷۲ م)

[7]. الأمینی، الشیخ عبد الحسین (متوفاى ۱۳۹۲هـ)، المناشده والاحتجاج بحدیث الغدیر ج۲، ص۳۴۴، طبق برنامه المکتبه اهل البیت علیهم السلام.

 نظر دهید »

شهادت مسلم بن عوسجه

10 آبان 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread44227.html#post589439


شهادت مسلم بن عوسجه:

مسلم بن عوسجه: او مردى شریف، عابد و زاهد بود، و از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بشمار مى ‏رفت؛ شجاعت او در جنگ‌ها و فتوحات اسلامى همیشه ورد زبان‌ها بود.

عمرو بن الحجاج كه در میسره لشكر عمر بن سعد قرار گرفته بود، بر میمنه امام - كه زهیر بن قین فرماندهى آن را بر عهده داشت - حمله ور شد، و این درگیرى در ناحیه فرات صورت گرفت و ساعتى به طول انجامید و در آن مسلم بن عوسجه اسدى بر روى زمین افتاد و به فیض شهادت نائل آمد.

آن بزرگوار در كوفه وكیل مسلم بن عقیل بود و مسئولیت جمع آورى اموال و خرید سلاح و گرفتن بیعت از مردم را بر عهده داشت.

در روز عاشورا ضمن مبارزه‏اى تحسین ‏انگیز این رجز را مى ‏خواند:

ان تسألوا عنى فانى ذو لبد من فرع قوم من ذرى بنى اسد فمن بغانى حائر عن الرشد و كافر بدین جبار صمد.

حاضران در صحنه پیكار كربلا مى‏گویند كه چون غبار صحنه جنگ فرو نشست، مشاهده كردند كه مسلم بن عوسجه بر روى زمین افتاده است و آخرین لحظات حیاتش بود كه امام حسین علیه ‏السلام بر بالین او حاضر شد و فرمود: خداى تو را رحمت كند اى مسلم بن عوسجه، و این آیه را تلاوت كردند: (فمنهم من قضى نحبه و منهم من ینتظر و ما بدلوا تبدیلا.)

حبیب بن مظاهر نزدیك آمد و گفت: اى مسلم بن عوسجه! شهادت تو سخت بر من گران است، تو را به بهشت بشارت مى ‏دهم.

مسلم بن عوسجه با صدایى ضعیف گفت: خداى تو را هم مژده خیر دهد.

حبیب بن مظاهر به او گفت: خداى تو را هم مژده خیر دهد.

حبیب بن مظاهر به او گفت: اگر من هم در همین لحظات به تو ملحق نمى‌شدم دوست داشتم كه مرا وصى خود قرار دهى تا به وصایاى تو عمل كنم.

مسلم بن عوسجه گفت: تو را به این (امام حسین علیه ‏السلام) وصیت مى ‏كنم كه جان خود را فداى او كنى؛ و با دست خود به امام علیه ‏السلام اشاره كرد.

جبیب گفت: به خداى كعبه چنین خواهم كرد.

پس مسلم بن عوسجه جان داد و در جوار رحمت حق آرمید. در این هنگام كنیز مسلم بن عوسجه فریاد بر آورد: یا سیداه! و یابن عوسجتاه!

سپاه عمرو بن حجاج فریاد برآوردند كه: مسلم بن عوسجه را كشتیم!

شبث بن ربعى به بعضى از یارانش كه در كنارش بودند گفت: مادرانتان در سوگ شما بگریند! شما خود را به دست خود كشته و موجبات سرافكندگى خود را فراهم ساخته ‏اید، در این حال شادى مى ‏كنید كه یلى مانند مسلم بن عوسجه را كشته‏ اید؟!! به خدا سوگند او را در جایگاه كریم در میان مسلمانان دیدم، او را در دشت آذربایجان مشاهده كردم كه قبل از آمدن تمامى سواران، شش نفر را كشته بود، شما بر كشتن چنین افرادى شادى مى ‏كنید؟!

نوشته ‏اند كه: مسلم بن عوسجه به دست دو نفر شهید شد كه نام‌هاى آنها مسلم بن عبدالله ضبابى و عبدالرحمن بن ابى خشكاره بجلى است. ( نفس المهموم، 264.)

 نظر دهید »

شهادت حبیب بن مظاهر

09 آبان 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread44227.html#post589439


شهادت حبیبن مظاهر

هنگامى كه امام حسین علیه ‏السلام براى اداى نماز ظهر از سپاه كوفه مهلت خواست، حصین بن تمیم گفت: نماز از شما پذیرفته نیست!!

حبیب بن مظاهر در پاسخ او گفت: گمان مى ‏كنى كه نماز از آل رسول خدا پذیرفته نشود و نماز تو اى احمق نادان مقبول افتد؟!

حصین بن تمیم به او حمله كرد و حبیب نیز به طرف او حمله ور شد و ضربه‌اى بر صورت اسب وى زد و بر اثر همین ضربه، حصین از اسب بر زمین افتاد، یارانش آمده او را نجات دادند و حبیب بر آنان حمله كرد و رجز مى ‏خواند و مى‏گفت:

انا حبیب و ابى مظهر فارس هیجأ و حرب تسعر انتم اعدّ عدًّْ و اكثرو نحن او فى منكم واصبر.

پس گروهى را به قتل رساند تا این كه بدیل بن صریم با شمشیر به او حمله كرد و ضربه‌اى بر او وارد ساخت، و مردى از تمیم نیز با نیزه بر او حمله ور شد، حبیب از اسب بر زمین افتاد و چون خواست بپاخیزد، حصین بن تمیم با شمشیر ضربه‌اى دیگر به سر او زد، و آن مرد تمیمى سر از تن حبیب جدا كرد، رضوان و بهشت خداوند بر او مبارك باد.

حصین بن تمیم به آن مرد تمیمى گفت: من با تو در كشتن حبیب شریك هستم! او مى‏ گفت: من خود به تنهایى حبیب را كشته ‏ام!

حصین بن تمیم به او گفت: سر حبیب را به من ده تا بر گردن اسبم آویزان كنم تا مردم بدانند من در كشتن او با تو شریكم! و بعد به تو خواهم داد كه نزد عبیدالله ببرى و جایزه بگیرى!! ولى او قبول نكرد!

آشنایان آن دو آنها را اصلاح دادند و حصین بن تمیم سر را به گردن اسب آویزان نموده و در میان لشكر مى ‏چرخید! و بعد به او برگرداند.

محمدبن قیس نقل كرده است كه شهادت حبیب بن مظاهر براى امام بسیار گران آمد و دل مباركش شكست و گفت: از خدا انتظار دارم كه حامیان مرا و یاران مرا اجر دهد.

همچنین آمده است كه آن حضرت فرمود: اى حبیب! چه برگزیده مردى بودى كه خدا تو را توفیق عنایت كرد تا هر شب ختم قرآن كنى.( نفس المهموم، 272.)

بهر حال از آنچه گذشت معلوم مى‏شود حبیب بن مظاهر قبل از نماز ظهر به شهادت رسیده است.

 نظر دهید »

نحوه شهادت امام حسین علیه السلام

08 آبان 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread44227.html#post589439


نحوه شهادت امام حسین(علیه السلام):

مطالب زير به نقل از كتاب ارزشمند «مقتل سيدالشهدا» (نوشته گروهي از تاريخ پژوهان زير نظر استاد مهدي پيشوايي، قم، موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ره) نقل مي‌گردد:
امام حسين† شجاعانه مي‌جنگيد و مواظب تيراندازان بود و [پيوسته] و در هر فرصت به سپاه [دشمن] حمله مي‌كرد،‌ در حالي كه مي‌گفت: آيا يكديگر را به كشتن من تحريك مي‌كنيد؟، پس از من هرگز بنده‌اي از بندگان خدا را نمي‌كشيد كه به اندازة كشتن من خشم خدا را برانگيزد. به خدا سوگند، اميدوارم با خواري شما، خدا به من كرامت بخشد، سپس به گونه‎اي كه نفهميد، انتقام مرا از شما بگيرد. آگاه باشيد به خدا سوگند، اگر مرا بكشيد، خداوند نيروي‎تان را به جان خودتان خواهد افكند و خون‎هايتان را خواهد ريخت. سپس براي شما، به كمتر از عذاب مضاعف راضي نخواهد شد.[1]
حُمَيْد بن‌مُسلم مي‌گويد:
«به خدا، هرگز مغلوبي را كه فرزند و خانواده و يارانش كشته شده باشند، به قوّت قلب و دل آرامي و جرأت او نديده‎ام. هنگامي كه با شمشير به پيادگان حمله مي‌كرد، آنها همانند گله‌بزي كه گرگ (يا شير) به آنها حمله كند از راست و چپ او مي‌گريختند».[2]

گزارش‌هاي ديگر نيز اين مطلب را تأييد مي‌كند. شاهدان عيني كربلا به اين معني اعتراف كرده مي‌گفتند:
هيچ مغلوبي را كه برادران، خاندان و يارانش را از دست داده و تنها مانده باشد، شجاع‎تر از حسين نديديم، او مانند شير خشمگين، سواره نظام را نابود مي‎كرد. دربارة مردي كه از ستم پذيري و تسليم شدن خودداري كرد، چه گمان مي‌رود؟ مردي كه خود، پسران، برادران و عموزادگانش با آن كه به آنان امان داده شد و سوگندهاي استوار بر آنان خوردند كه در امان خواهند بود، چندان جنگيدند كه كشته شدند. او كسي بود كه خودداري از تسليم و زبوني را براي عرب معمول كرد، چندان كه پس از او پسران زبير، مهلب و ديگران به او اقتدا كردند.[3]
امام† به سپاه دشمن ـ كه تعداد آنان به سي هزار رسيده بود ـ يورش مي‎برد و آنان همانند ملخ‎هاي پراكنده شده، از برابر وي فرار مي‎كردند و سپس حضرت به مركز (جاي نخست) خود برمي‎گشت و مي‎فرمود: لاحَوْل و لا قُوّة الا بالله العَلِيِّ العَظيم.[4]
او پيوسته مي‎جنگيد تا تعداد زيادي از آنها را كشت. پس عمرسعد به سپاهش گفت: از هر سو بر او يورش بريد. پس گروهي بزرگ از نيزه‌داران و تيراندازان به او حمله كردند.[5]

واكنش دشمن
شمر كه شجاعت و مبارزة دليرانة امام را ديد، از سواران خواست تا پشت سر پيادگان [تيرانداز] قرار گيرند. به تيراندازان نيز دستور تيراندازي داد. آنان حضرت را چنان تيرباران كردند كه بدنش پوشيده از پيكان تير شد و † عقب نشست و آنان مقابل او ايستادند.[6] عمرسعد به حسين† نزديك شد، در اين هنگام زينبƒ دختر فاطمهƒ و خواهر حسين† از خيمه‎گاه بيرون آمده و ‎گفت: اي كاش آسمان بر زمين خراب مي‎شد، آن گاه گفت: اي عمرسعد، آيا اباعبدالله كشته مي‎شود و تو نظاره مي‎كني؟*
عمر، صورتش را از زينبƒ برگرداند.[7] زينب فرمود: آيا ميان شما مسلماني نيست؟! كسي پاسخ او را نداد.[8] در اين هنگام شمر و يا بنابر قولي سنان بن انس سر امام را از بدن جدا كرد.

پی نوشتها:
[1]. طبري، تاريخ الامم والملوك، ج5، ص452.
[2]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص111؛ ابن‌فتال نيشابوري، روضة الواعظين، ج1، ص189؛ طبرسي، اعلام الوري بأعلام الهدي، ص245.
[3]. ابن‌ابي‎الحديد، شرح نهج البلاغة، ج15، ص 274 ـ 275.
[4].سيد ابن‌طاووس، الملهوف علي قتلي الطفوف، ص171؛ ابن‌نما، مثيرالاحزان، ص72؛ مجلسي، بحارالانوار، ج 45، ص 50.
[5]. مناقب آل‌ابي‌طالب، ج4، ص120.
[6]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص111 ـ 112؛ طبرسي، ‎اعلام الوري بأعلام الهدي، ص245؛ ابن‌فتّال نيشابوري، روضة الواعظين، ج1، ص 189.
*. با وجود آن كه عمرسعد فرمانده سپاه بود، شايد اين سؤال به ذهن بيايد كه چرا حضرت زينبƒ چنين انتظاري از او داشت؟ پاسخ اين است كه چون عمرسعد از قريش بود، گويا حضرت زينب با اين تعبير ملامت‌گونه، خواسته است نسبت خويشاوندي او را با امام† به خاطرش بياورد تا شايد با تحريك احساسات خويشاوندي‎اش، سپاه خود را از كشتن امام† باز دارد.
[7]. طبري، تاريخ الامم و الملوك، ج5، ص452. بلاذري نيز به توبيخ عمرسعد توسط حضرت زينب و گرية پسر سعد اشاره كرده است. (انساب الاشراف،‌ ج 3، ص 409).
[8]. شيخ مفيد، الارشاد، ج2، ص 112.

 2 نظر
  • 1
  • 2
آذر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30          

معارف دین

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فقه و اصول
  • اخلاق و عرفان
  • کلام و اعتقادات
  • تفسیر و علوم قرآن
  • حدیث
  • مشاوره و روان شناسی
  • ولایت و فرهنگ پایداری
  • مناسبت ها
  • سخنرانی های حوزه
  • الهی نامه
  • تاریخ اسلام
  • پژوهش های طلاب حوزه علمیه معصومیه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • سایه خورشید
  • تماس