اعتماد به نفس و غرور
پیوند: http://www.askdin.com/thread25298.html#post504711
سوال:
بعضی میگویند اعتماد به نفس اشتباه است چون منیت در آن است و این شرک است درست این است که اعتماد به حق داشته باشیم! حالا سوال این است که اولا تعریف از اعتماد بنفس چیست؟ اگر منظور از اعتماد بنفس این باشد که من به استعدادهایی که خداوند داده و ماله خودم نیست اعتقاد دارم این هم ایراد داره؟ یا اینکه کسی بگه من به اندازه ابعاد شخصیتی و توانایی که به لطف خدا و سعی خودم بدست آوردم ایمان دارم؟ آیا اعتماد به نفس حدی هم داره؟ اصلا مرز بین اعتماد به نفس و منیت و غرور و تواضع کجاست؟
پاسخ:
به نظرمی رسد اعتماد به نفسی که روانشناسان به کار می برند، همان عزت نفس و کرامت نفس باشد که یک مومن باید آن را دارا باشد یعنی یک مومن نباید کارهایی را انجام دهد که باعث ذلت و خواری او بشود از این جهت که به خدا متصل است، یعنی از این جنبه که وصل به خداست، باید برای خود قائل به عزت باشد چون مالِ خداست؛ ولی از این جهت که از خود هیچ ندارد و همه امورش به دست خداست، نباید به خود مغرور شود و برای خود جایگاهی قائل باشد.
لذا اعتماد به نفس از این جهت در این جا معنا ندارد و اعتماد به نفس، یعنی تکیه بر استعدادها و توانایی های خود، بدون در نظر گرفتن این که اینها را خدا داده است، اما اگر با احتساب این که همه این توانایی ها را خدا به من داده است در این صورت اعتماد به نفس، جنبه ی صحیحی پیدا می کند که البته در این صورت، بهتر است بگوییم دیگر اعتماد به نفس نخواهد نیست، چون وقتی بدانیم همه این نعمتها و توانایی ها و استعدادها از خداست، دیگر اعتماد به نفس معنا پیدا نمی کند بلکه اعتماد به خداو توکل به خداست بلکه بهتر است به جای تعبیر اعتماد به نفسی که معنا شد، عزت نفس یا کرامت نفس بگزاریم که تعبیری قرآنی است.«لقد کرّمنا بنی آدم». ما به انسان کرامت بخشیدیم. بازهم این کرامت و عزت از آنِ خداست و او به ما داده است.
لازم به تذکر است که عزت نفس و احساس ارزشمندی، یک نیاز فطری است که بدون آن، آدمی احساس حقارت در برابر مردم، کمبود و پایین بودن شأن اجتماعی می کند که این برای یک مومن پسندیده نیست، مومن باید فقط در برابر خدا احساس حقارت و عدم شأن داشته باشد. شاید منظور روانشناسان هم از اعتماد به نفس، همان چیزی باشد که ما از آن تعبیر به عزت نفس می کنیم.
لذا امام صادق علیه السلام فرمودند: “من با نفس خود هیچ موجودی را برابر نمیكنم، جز پروردگارم. تمام دنیا و غیر خدا را با این گوهر نفیس برابر نمیكنم”[1]این نشان از ارزش قائل شدن برای نفس است که ثمنش، فقط خودِ خدا و بهشت اوست.
عدم اعتماد به نفس یا به تعبیر بهتر عدم عزت نفس، غالباً، بر اثر فقدان امكانات و تواناییها نیست، بلكه به دلیل عدم شناسایی خویشتن است. ژان پل سارتر میگوید: “اگر یك فلج، قهرمان دو و میدانی نشود، خود مقصر است". این جمله كنایه از توانایی و نیروی عظیم نهفته در وجود آدمی است. متأسفانه انسانها نه تنها از ذخیرههای درونی خدادای خود به گونه احسن استفاده نمیكنند، بلكه عموماً از این تواناییها بی اطلاع اند.
انسانی که عزت نفس دارد یا به تعبیر روانشناسان، اعتماد به نفس دارد، هیچ گاه توانایی هایی را که خداوند به او داده دست کم نمی گیرد و هیچ گاه نگاهش به دست مردم نیست و خود را از آنها بی نیاز می بیند. امام سجاد(ع) در این زمینه میفرماید: “تمامی خیر و سعادت را در این دیدم كه انسان به آن چه در دست مردم است، چشم طمع نداشته باشد".[2]
همچنین، انسانهایی که برای خود عزتی قائلند، هیچگاه در برابر مشکلات کوتاه نمی آیند و خود را در آن می اندازند و با آنها مقابله می کنند، چون می دانند که خدا پشت آنهاست. امام علی(ع) میفرماید: “هرگاه سختی چیزی باعث بیم و هراست شد، در مقابل آن سخت و مقاوم شو كه با تن دادن به سختیها مشكل بر تو آسان خواهد شد".([3]
از این رو حفظ کرامت و عزت نفسی که خداوند به انسان داده، انسان را از کوه هم استوارتر خواهد کرد. از این رو امیرالمومنین می فرمایند: “روحِ شخصِ با ایمان از سنگ خارا شكست ناپذیرتر است درحالی که در برابر خدا از یک برده هم ذلیل تر است.".( نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْد [4]
____________________
[1] (بحارالانوار، ج 47، ص 25.)
[2] (اصول كافی، ج3، ص 219.)
[3] غررالحكم، ج3، ص 164.)
[4] (نهج البلاغه، فیض الاسلام، قصار 325.)