معارف دین

حوزه علمیه معصومیه سلام الله علیها
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:

16 آذر 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread25217-14.html

حجة السلام والمسلمین قدس، یکی از شاگردان آیت الله بهجت می گوید:
روزی آقای بهجت در رابطه با بزرگواری و اغماض ائمه اطهار ـ صلوات الله علیهم ـ فرمودند:

« در نزدیکی نجف اشرف، در محل تلاقی دو رودخانه فرات و دجله آبادیی است به نام «مصیب»، که مردی شیعه برای زیارت مولای متقیان امیر المؤمنین علیه السلام از آنجا عبور می کرد و مردی از اهل سنت که در سر راه مرد شیعه خانه داشت همواره هنگام رفت و آمد او چون می دانست وی به زیارت حضرت علی علیه السلام می رود او را مسخره می کرد.
حتی یک بار به ساحت مقدس آقا جسارت کرد، و مرد شیعه خیلی ناراحت شد. چون خدمت آقا مشرف شد خیلی بی تابی کرد و ناله زد که: تو می دانی این مخالف چه می کند.
آن شب آقا را در خواب دید و شکایت کرد آقا فرمود: او بر ما حقی دارد که هر چه بکند در دنیا نمی توانیم او را کیفر دهیم. شیعه می گوید عرض کردم: آری، لابد به خاطر آن جسارتهایی که او می کند بر شما حق پیدا کرده است؟! حضرت فرمودند: بله او روزی در محل تلاقی آب فرات و دجله نشسته بود و به فرات نگاه می کرد، ناگهان جریان کربلا و منع آب از حضرت سید الشهدا علیه السلام به خاطرش افتاد و پیش خود گفت: عمر بن سعد کار خوبی نکرد که اینها را تشنه کشت، خوب بود به آنها آب می داد بعد همه را می کشت، و ناراحت شد و یک قطره اشک از چشم او ریخت، از این جهت بر ما حقی پیدا کرد که نمی توانیم او را جزا بدهیم.

آن مرد شیعه می گوید: از خواب بیدار شدم، به محل برگشتم، سر راه آن سنی با من برخورد کرد و با تمسخر گفت: آقا را دیدی و از طرف ما پیام رساندی؟! مرد شیعه گفت: آری پیام رساندم و پیامی دارم. او خندید و گفت: بگو چیست؟ مرد شیعه جریان را تا آخر تعریف کرد. وقتی رسید به فرمایش امام علیه السلام که وی به آب نگاهی کرد و به یاد کربلا افتاد و …، مرد سنی تا شنید سر به زیر افکند و کمی به فکر فرو رفت و گفت: خدایا، در آن زمان هیچ کس در آنجا نبود و من این را به کسی نگفته بودم، آقا از کجا فهمید. بلافاصله گفت: أشهد أن لا إله إلا الله، و أن محمداً رسول الله، و أن علیاً أمیرالمؤمنین ولیّ الله و وصیّ رسول الله و شیعه شد.» [1[

پی‌نوشت:
[1].بهجت عارفان در حدیث دیگران ،ص170

 نظر دهید »

تفاوت تبعیت با اطاعت

14 آذر 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://entezaremotahar.blogfa.com/post-281.aspx

 

 

تفاوت اطاعت با تبعیت(سخنرانی حاج آقا معمار)


خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول” (نساء/59) اطاعت کنید. یک جای دیگر فرموده است:

“قل هذه سبیلی ادعو ال الله علی بصیره آنا و من آتبعنی و…” (یوسف/108) حرف از تبعیت است. فرق اطاعت و تبعیت چی هست؟ اطاعت خاضع کردن دل در مقابل حق هست.

خاضع کردن دل در مقابل امر پروردگار عالم است. خضوع دل در مقابل امر ولایت اهل بیت علیهم السلام است. به این اطاعت می گویند. تبعیت شکل محبوب شدن است. عین محبوب راه رفتن است. عین محبوب خوردن است. عین محبوب نشستن است. عین محبوب حرف زدن است. عین محبوب لباس پوشیدن است. در اطاعت عقل لازم است. در تبعیت محبت لازم است. محبت تبعیت آور است. عقل تبعیت آور نیست.


عقل و حب

یعنی عقل زورش خیلی زیاد است ولی به اندازه حب نمی رسد. حب است که تبعت می آورد. در عقل الزام وجود دارد. باید و نباید در آن وجود دارد. ولی در حب اختیار کامل وجود دارد .” قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله “(آل عمران/31) ببینید بعد از حب کلمه فاتبعونی آمده است. یعنی میوه حب تبعیت است. در تبعیت که خیلی بالاتر از اطاعت است می گوید اگر دوست داشتید!برویم مشهد، اگر دوست داشتید! برویم دعای ابوحمزه، اگر دوست داشتید! عین پیغمبر بشویم، اگر دوست داشتید! یعنی اگر دوست داشتید، الزامش هزار برابر عقل زورش هست. دخل ما را در آورده است. امر و نهی نمی کنند ولی با محبتش پدر ما را در آورده است. توجه فرمودید: یعنی هر کس اهل محبت شود، اهل تبعیت می شود. هر کس اهل عقل شود اطاعت می کند. لذا رسول خدا (ص) فرمودند: “العقل طاعه الله". ما تا نتوانیم عقل نسل جوان را تقویت کنیم نمی توانیم به مرحله حب برسانیمشان. نوعاً وقتی راجع به اهل بیت صحبت می کنیم می گوید مدرکش کجاست؟ عقل باید اول قانع شود تا دل راضی شود. چرا؟ چون همینطور که رسول خدا، حجت خدا در میان انسانهاست، عقل هم حجت آدمی در درون انسانهاست. اگر انسانها به عقلشان راه پیدا کنند، عقل هم به حجت خدا راه دارد. پس ما به عقل وصل می شویم و عقل ما را به حجت خدا وصل می کند و حجت خدا ما را به خدا وصل می کند. “ان لله علی الناس حجتین، حجه ظاهره وحجه باطنه. حجه ظاهره هم الانبیاء و حجه الباطنه هم العقول.” توجه فرمودید! این دو تا به هم نان قرض می دهند. عقل را خدا گذاشته در درون که حرف وحی را ما بفهمیم. وقتی فهمیدیم برایمان روشن شد حالا اگر خواستیم دنبالش راه بیفتیم می گویند تبعیت. به همین دلیل اولین قدم برای محب تربیت کردن، عاقل پروری است. اگر می خواهیم محبین اولیاء خدا و خدا را زیاد کنیم باید عاقل تربیت کنیم. قرآن چقدر قشنگ می گوید: “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس” (احزاب/33): خدا اراده کرده است از شما ذهاب رجس کند. در جای دیگر می فرماید: “و یجعل الرجس علی الذین لا عقلون” (یونس/100) پلیدیها بر کسانی که عقل ندارند؟ یا تعقل ندارند؟

نمی گوید علی الذین لا عقل لهم می گوید بر کسانی که از عقلشان استفاده نمیکنند. یعنی اگر می خواهیم پلیدیها را ز محیطها خارج کنیم باید قدرت تعقل مردم را بالا ببیریم. اساس کار همین است. جامعه عاقل می خواهیم نه جامعه عالم. منتها اگربخواهیم جامعه عاقل داشته باشیم ” و ما یعقلها الا العالمون” نمی توانند تعقل کنند الا کسانی که عالمند. حالا علم وقتی در اختیار عقل قرار بگیرد و تفکر روی اعمال شود تعقل میشود. یعنی خود تفکر هم وسیله استفاده از علمی است که در اختیار عقل باید قرار بگیرد. ساده بخواهم معنا کنم تفکر جمع کردن موجودی است. در اتاق موجودی خیلی داریم اما ریخته پاشیده است. وقتی آن را جمع می کنیم به آن تفکر می گویند. وقتی چراغ می اندازیم تا ببینیم چی داریم که به آن تعقل می گویند. توجه فرمودید؟! ما الان نظام علمی امان نظام مطلع پرور است، نظام عاقل پرورنیست. اطلاعات هم مال ذهن است. ظهور خارجی هم دارد مثل این ساختمان بشریت را خدمت می کند ولی انسانیت را چقدر خدمت می کند؟ فیه بحث. به بشر خدمت می کند، بشر، بشره است (بشره یعنی پوست) به انسانیت . یعنی شکل اهل بیت صلوات الله علیهم شدی دیگه. “بسم الله الرحمن الرحیم الرحمن علم القرآن خلق الانسان” (رحمن/1 تا 3).

این است که انشاءالله باید به فکر بود برای افزایش قوه تفکر و تعقل نسل امروز. هر کس هر کار می تواند باید انجام دهد. ائمه هدی هم علیهم صلوات الله اجمعین عقل را میزان می گرفتند طبق آیات قرآن کریم. تا می آمدند و می گفتند فلانی خیلی نماز شب می خواند، خیلی روزه می گیرد ، خیلی سجده می کند می فرمودند: “کیف عقله"؟ مقدار اطاعتش از پروردگار عالم چقدر است؟

ولایت و مودت

حالا انشاء الله تامل بفرمائید. البته یک مرحله بالاتری هم بود که نگفتم برایتنا. گفتم عقل، اطاعت می آورد وحب، تبعیت می آورد یک قصه بالاترش هم هست وآن حب ولایت است. ولایت مودت می آورد. “قل لا اسئلکم علیه آجراً الا الموده فی القربی” (شوری/23). حالا ان شاءالله در این سه نکته بسیار لطیف تامل بفرمائید.

بچه ها الان لباسشان (نوع لباس پوشیدنشان) از عقلشان هست یا از حبشان؟ از حبشان سرچشمه می گیرد. نوع راه رفتنشان، نوع مدلشان، مدل مو، مدل محاسنشان همه از کسانی هست که دوستشان می دارند. از این رو باید محبوب نسل جوان عوض شود. محبوب که عوض شد شکل تبعیت هم عوض می شود. ببینید نتیجه قهری حب، تبعیت هست. پس ما به جای اینکه حب درستکاری کنیم. محبوب که عوض شود وضعیت عوض می شود.

وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین

 


 نظر دهید »

کنترل عصبانیت

09 آذر 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread30827-3.html#post591882

سوال
بنده برای کنترل خودم در هنگام عصبانیت دچار مشکل هستم. برخی از دستورالعملها برای کنترل عصبانیت را شنیده ام اما در هنگام عصبانیت بسیاری از آنها از یادم می رود و توجهی بدانها ندارم لطفا راهنمایی بفرمایید.

پاسخ
نکته مهمی که باید قبل از ارائه راهکارها به حضرتعالی بگویم این است که درمان قطعی رهایی از یک رذیله اخلاقی صرفا به این نیست که در هنگام غلیان و بروز آن رذیله برای دفع آن اقدام کنیم بلکه وقتی میدانیم دچار یک رذیله اخلاقی شده ایم قبل از اینکه آثار و صدمات دیگری از ناحیه آن بر ما وارد بشود باید در صدد رفع آن باشیم. این مثل ان است که رهبر یک کشوری میداند که کشورش در معرض شورش متجاوزان و دشمنان است و دست بر دست نهاده و کاری برای جمع نمودن قوای نظامی و تجهیز آنها انجام ندهد و دست بر دست هم گذاشته و صرفا هنگامی که کشورش مورد هجوم دشمن قرار گرفت تازه به فکر دفاع از کشورش بر آید بدیهی است که در چنین موردی هیچ امیدی برای پیروزی در برابر دشمنان برای او و کشورش نیست.
اشتباه شما دقیقا همین است که در هنگام بروز و غلیان عصبانیت تازه در صدد جلوگیری از این مشکل بر می آیید در حالی که برای درمان قطعی باید قبل از اینکه دچار عصبانیت شوید یعنی در همین زمانی که عصبانی نیستید و در حالت تعادل کامل قرار دارید راهکارهای موجود برای رفع این رذیله را در خود نهادینه کرده و با مرور زیاد این راهکارها ملکه ای از علم و توجه و آگاهی به اثرات سوء این رذیله در خود مهیا سازید این مثل آن است که ما قبل از مبتلا شدن به یک بیماری کشنده از قبل خود پیشگیری کرده و با واکسیناسیون نمودن خود سلامت خود را تضمین نماییم.
اما راهکارهایی که برای کنترل عصبانیت وجود دارد به طور خلاصه از این قرار است:
1- مهمترین کاری که باید برای دفع یک رذیله اخلاقی انجام داد توجه به اثرات سوء و مخرب آن رذیله در خود و اطرافیانمان است. اثراتی که بروز آنها حتمی است و در آیات و روایات نسبت به برخی از آنها اشاره شده است.
بدیهی است که بسیاری از قتلهای عمدی و غیر عمدی بخاطر بروز یک عصبانیت است که شخص عصبانی راهی جز قتل و جنایت برای کنترل عصبانیت خود نیافته است. یعنی عدم کنترل یک عصبانیت معمولی از طریق راهکارهای اصولی و منطقی آن بسیاری از موارد موجب می شود که فرد دچار قتل و خونریزی شود و عمری در دنیا و نیز تا ابد در آخرت دچار حسرت و پشیمانی گردد.
توصیه من به شما این است که روایاتی که در مورد بیان آثار سوء عصبانیت در دنیا و اخرت بیان شده مطالعه بفرمایید
مثلا
امام على عليه السلام می فرمایند:بِئسَ القَرينُ الغَضَبُ: يُبدِى المَعائبَ ويُدنِى الشَّرَّ وَيُباعِدُ الخَيرَ(1)
خشم هم نشين بسيار بدى است: عيب ها را آشكار، بدى ها را نزديك و خوبى ها را دور مى كند.
همچنین امام صادق علیه السلام می فرمایند: لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ(2)
كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست.
و یا امام هادى عليه السلام می فرمایند:
2- سعی کنید از هر چیزی که موجب عصبانیت و ناراحتی شما می شود پرهیز کنید و یا اگر چیزی شما را عصبانی کرد زود آن محل را ترک کنید و خود را به کاری مشغول سازید
3 خود وضو گرفتن و گاه غسل با اب خنک کردن نیز برای رفع آتش عصبانیت مفید است
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّيطانِ وَاِنَّ الشَّيطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَاِنَّما تُطفَأُ النّارُ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُكُم فَليَتَوَضَّ(3)
خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.
4-در هنگام عصبانیت به این نکته توجه کنیم که اگر ما از اشتباهات دیگر درگذریم در روزی که خود محتاج عفو و بخششیم شامل عفو و رحمت الهی قرار می گیریم خداوند در قرآن مجید در توصیف مومنین می فرماید : (وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون: و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاریها خود را به دور مى‏دارند و چون به خشم درمى‏آیند درمى‏گذرند.(4)
5-گفتن ذکر شریف «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
6-گفتن ذکر شریف «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» چون در حدیثی وارد شده که ابلیس به حضرت موسی گفت: از خشم بپرهیز و زمانی که خشمگین شدی بگو (لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) که در اثر آن خشم تو فرو می نشیند.
7-یکی دیگر از راه های درمان عصبانیّت فرستادن ذکر شریف صلوات است که امید است مۆمنین با این ذکر زیبا و دلنشین بتوانند آتش خشم را فرو نشانده و آسمان دل خود را با آن بهاری نمایند.
8-در روایات دلنشین معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) وارد شده که اگر شخص عصبانی نشسته، بایستد و اگر ایستاده بنشیند و صورت از آن صحنه برگرداند یا دراز بکشد
9-یکی دیگر از درمان های مۆثر در جهت کنترل عصبانیّت آن است که به هنگام عصبانیّت، صورت را بر زمین گذاشته و به درگاه خداوند بی همتا سجده نماید و از آن قدرت بی مثال برای فروکش کردن این آتش شیطانی یاری بجوید.
10-ذکر یونسیه یعنی ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»نیز بهترین درمان برای امراض وحی از جمله عصبانیت و خشم است

پینوشتها:
1-غررالحكم، ج3، ص 257، ح4417
2-كافى، ج2، ص 637، ح2
3-نهج الفصاحه، ح 660
4- الشورى : 37

 1 نظر

آیا درس خواندن ثواب دارد؟

29 آبان 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread36729.html


سوال: آیا درس خواندن ثواب دارد؟

پاسخ: با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسشتان

بستگی به نیت شخص دارد، اگر نیّت شخص از درس خواندن الهی بوده و در جهت کمال نفس باشد نه تنها ثواب دارد بکه عبادت بوده و موجب تعالی و کمال معنوی انسان می شود؛ امّا اگر نیّت شخص غیر الهی باشد برای مثال جهت پست و مقام دنیوی و … باشد؛ به جهت اینکه این نوع درس خواندن برای خدا نبوده ثوابی نداشته و عبادت هم محسوب نمی شود.
هر عملی که برای خدا صورت بگیرد خداوند اجرت آن را یقینا پرداخت می کند، اما اگر این عمل برای غیر خدا باشد عقل حکم می کند که اجرت آن را نیز باید از غیرخدا درخواست کند نه از خدا … .
نه تنها درس خواندن بلکه تمامی اعمال انسان حتی خوردن و خوابیدن می تواند عبادت باشد، اگر غذا خوردن نیز به نیت الهی باشد همین خوردن عبادت محسوب می شود.

 

 


 نظر دهید »

آنچه خوبان همه دارند ...

14 آبان 1393 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread25217.html#post304740


آیت الله جوادی آملی از جمله حکمت های اشک بر امام حسین علیه السلام را این طور بیان می کنند:


اینکه سفارش فراوان به اشک ریختن و عزاداری کردن نموده اند برای آن است که اشک بر شهید اشتیاق به شهادت را به همراه دارد،خوی حماسه را در انسان زنده و طعم شهادت را در جان او گوارا می گرداند.
چون اشک رنگ کسی را می گیرد که برای او ریخته می شود و همین رنگ را به صاحب اشک نیز می دهد.از این رو انسان حسینی منش،نه ستم می کند و نه ستم می پذیرد.
لذا اگر انسان بخواهد بفهمد که راهیِ راه حسین بن علی علیه السلام است یا راهیِ راه امویان،باید ببیند که در او خوی ستم پذیری یا سلطه پذیری یا سلطه گری وجود دارد یا نه.
اگر گرایش به این خصلت های زشت را در خود دید باید در اخلاق خود تجدید نظر کند.

 

 

 


 نظر دهید »
  • 1
  • 2
  • 3
  • ...
  • 4
  • ...
  • 5
  • 6
  • 7
  • ...
  • 8
  • ...
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • ...
  • 14
دی 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30      

معارف دین

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فقه و اصول
  • اخلاق و عرفان
  • کلام و اعتقادات
  • تفسیر و علوم قرآن
  • حدیث
  • مشاوره و روان شناسی
  • ولایت و فرهنگ پایداری
  • مناسبت ها
  • سخنرانی های حوزه
  • الهی نامه
  • تاریخ اسلام
  • پژوهش های طلاب حوزه علمیه معصومیه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • سایه خورشید
  • تماس