آیا سلفی ها با وهابی ها فرق دارند یا هر دو یکی هستند؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread43597.html
سوال: آیا سلفی ها با وهابی ها فرقی دارند یا هر دو یکی هستند؟
پاسخ:1) سلف در لغت به معنای پشین و گذشته به کار می رود؛ اما در اصطلاح تعاریف مختلفی از آن شده است که روح کلی این تعاریف به تبعیت از گذشتگان باز می گردد.
سلفی گری هر چند به معنای تبعیت از گذشتگان است؛ گذشتگانی که در عصر رسالت صلی الله علیه وآله و دو قرن بعد از آن می زیسته اند؛ اما در مقام عمل چنین چیزی از این واژه اراده نشده؛ بلکه آنچه اراده شده همان تبعیت از افکار اهل حدیث می باشد که با ظهور ابن تیمیه اعتقادات دیگری بر افزوده شد و با ظهور محمد بن عبدالوهاب نیز عقاید ابن تیمیه به شکل افراطی تری احیاء گردید.
با توجه به این امر سلفیه در اصطلاحات معاصرین اهل سنت به کسانی گفته می شود که اعتقاداتشان برگرفته از اعتقادات ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب بوده باشد؛ لذا در تعریف معاصرین سلفی گری مرادف با اعتقادات وهابیت می باشد، که وهابیت نیز علاوه بر اینکه در حیطه ی صفات خبریه معتقد به ظواهر آیات و روایات بدون تاویلات عقلی می باشد؛ معتقد به اعتقاداتی است که در بین سلف وجود نداشته است؛ همچون برداشت ناصحیح از توحید و شرک؛ تکفیر مسلمانان؛ شرک دانستن توسل به اولیای الهی؛ حرمت سفر برای زیارت قبر پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله؛ حرمت بنای بر قبور؛ رد بسیاری از روایات مناقب اهل بیت علیهم السلام و…
2) محمد سعيد رمضان البوطي[1] یکی از متفکرین اهل سنت است که در این رابطه کتابی تالیف نموده است. وی در کتاب «سلفیه بدعت یا مذهب»، سلفيّه را از جهات گوناگون مورد کاوش قرار داده است.
وي معتقد است اين واژه، هنگامي که معناي اصطلاحي آن مورد نظر باشد، برگرفته از واژه سلف است و مراد سه قرن نخست حيات امّت اسلامي است که شايستهترين عصر اسلامي و سزاوارترين آن ها به اقتدا و پيروي است و منشأ اين اصطلاح نيز فرموده پيامبرخدا(صلّي الله عليه وآله وسلّم) است که بنا به روايت ابن مسعود، به نقل از بخاري و مسلم فرمود: «بهترين مردم، مردم قرن من هستند، سپس کساني که در پي ايشان ميآيند و سپس ديگراني که در پي آنان ميآيند…»[2]
بي ترديد سبب اين برتري آن است که مسلمانان اين سه قرن به سرچشمههاي نبوّت و تعاليم رسالت نزديکترند؛ زيرا اينان مجموعهاي از مسلمانان را تشکيل مي دهندکه گروهي از ايشان (صحابه) عقايد اسلامي و اصول و احکام دين را مستقيم و بدون واسطه از پيامبر(صلّي الله عليه وآله وسلّم) گرفتهاند و دوّمين حلقه، مظهري از تابعين اند؛ همانان که از اصحاب حضرت رسول پيروي کردهاند و سومين حلقه، که نشانگر تابعينِ تابعين است، آخرين حلقه از دوران انديشه و خلوص فطرت اسلامي از شائبههاي ناخوانده وارد شده در دين اند.[3]
او اين معنا از سلف و سلفي بودن را ميپذيرد؛ چنانکه مينويسد: «اين حقيقت ما را بدان فرا ميخواند که انديشه و نيز شيوه رفتار خويش را به رشته وفاداري نسبت به سلف پيوند دهيم. به آنان اقتدا کنيم و در فهم متون ديني بر اساس قواعدي که آنان آوردهاند عمل کنيم. به همه اصول اعتقادي و احکام عملي پايبندي نشان دهيم که همه يا اکثريّت آنان بر آن اتفاق نظر داشتهاند.»[4]
البوطی در ادامه اين توضيح را میافزايد: مراد از پيروي از سلف، آن نيست که شخص مقيد به ظاهرِ جزء جزء الفاظ و کلماتي شود که آنان ادا کردند يا مقيد به موضعگيري خاص و موردي گرددکه آنان در پيش گرفته بودند، بلکه مراد رجوع به قواعدي است که آنان در تفسير و تأويل متون ديني، معيار و ميزان قرار داده بودند و نيز اصولي که آنان براي اجتهاد و تأمل و استدلال در اصول و احکام داشتند.[5]
البوطی تمسک به واژه «سلف» و ساختن عنوان «سلفيه» را، که در تاريخِ انديشه و شريعت اسلامي، پديدهاي نوظهور و عنوان مشخّص و جدا کننده گروه معيّني از مسلمانان با عقايد، افکار و انديشههاي خاص است، نميپذيرد و آن را بدعتي نو ظهور در دين میداند که نه سلف صالح اين امت با آن آشنايي داشتهاند و نه خلف پايبند به روش آنان… [6]
وی در فصل ديگر کتابش علّت بدعت شمردن اصطلاح «سلفيه» به اين معنا را چنين توضيح میدهد: «اگر مقصودِ (مسلماني که خود را وابسته به مذهب سلفيه میداند) از واژه سلفيه، همان چيزي باشد که واژه «اهل سنت و جماعت» بر آن دلالت میکند، براي جماعت مسلمانان (اهل سنت) نامي جز آنچه سلف بر آن اجتماع کردهاند گذاشته و بدين ترتيب بدعتي به ميان آورده است… اگر هم مقصود از «سلفيه» چيزي برابر نهاده اهل سنت و جماعت نباشد… در اين صورت ترديدي نخواهد بود که استفاده از اين واژه و جايگزين ساختن آن ـ به مفهوم باطل خود ـ با واژه اهل سنت و جماعت که سلف صالح بر آن اجتماع داشتهاند، مغايرت دارد و بدعت است.»[7]
البوطي در ادامه سلفي را چنين معرفي میکند: «امروزه از ديدگاه صاحبان اين بدعت، سلفي کسي است که به فهرستي از آراي اجتهادي معيّن؛ خواه در زمینه عقيدتي و خواه در زمینه فقهي، پايبند باشد و از آن دفاع کند و هرکه را از دايره اين آراء بيرون باشد، نابخرد و بدعت گذار بخواند.»[8]
موفق باشید.
[1] . از انديشمندان اهل سنت است که در تقريب مذاهب اسلامي کوشش کرده و رکن رکين مقابله با وهابيت در سوريه است.(صابري حسين، سلفيه بدعت يا مذهب، با مقدمة واعظ زادة خراساني، ص8). وی در تاریخ ۲۱ مارس ۲۰۱۳ ، در مسجد ایمان در منطقه «مزرعه» در مرکز دمشق، طی یک حمله انتحاری کشتهشد. وی ۸۴ سال داشت.
[2] . صحیح البخاری، باب فضائل اصحاب النبی صلی الله علیه وآله وسلم، ح3451، دار ابن کثیر:«خير الناس قرني ثم الذين يلونهم ثم الذين يلونهم ثم يجيء قوم تسبق شهادة أحدهم يمينه ويمينه شهادته».
[3] . محمد سعيد رمضان البوطي، پيشين، صص19 و20.
[4] . همان، ص21.
[5] . همان، صص22 و 23.
[6] . همان، صص23 و24.
[7] . همان، ص261.
[8] . همان.