مردم چرا مكاشفه ميخواهند؟ عالَم سراسرش مكاشفه است
پیوند: http://www.askdin.com/thread35896-3.html#post573775
بسمه تعالی
عارف واصل مرحوم جناب سید هاشم حداد مي فرمودند:
من تعجّب ميكنم از اين دسته از سالكين كه مكاشفه ميخواهند! چشم باز كنند، همۀ اين عالم مكاشفات است.
مكاشفه تنها ديدن صورت در زاويه بصورت خاصّ يا حالت استثنائي نيست؛ هر چه كشف از اراده و اختيار و علم و قدرت و حيات حضرت حقّ كند مكاشفه است. چشم باز كن و بنگر كه اين عالم خارج، هر ذرّهاش مكاشفه است، و حاوي عجائب و غرائب كه فكر را به منتهاي آن دسترس نيست.
اگر كسي در راه سير و سلوك و بطور كلّي غير از اين راه، غير از خدا چيزي را بخواهد، خداوند را نخواسته است؛ و همان خواست او كه نفساني است مانع از وصول وي به ذات اقدس حقّ خواهد شد. اگر بهشت بخواهي و يا حوريّه و غِلمان بطلبي، خدا را طلب ننمودهاي! اگر مقامات و درجات بخواهي، ممكنست خداوند به تو مرحمت كند، ولي خداي را نخواستهاي و در همان مقام و درجه ميخكوب شدهاي، و ارتقاء از آن درجه براي تو محال است. چون خودت نخواستهاي و نطلبيدهاي!
اگر جبرئيل فيالمثل نزد تو آيد و بگويد: هرچه ميخواهي بخواه! از درجات و مقامات و سيطرۀ بر جنّت و جحيم و خُلَّت حضرت ابراهيم و مقام شفاعت كبراي محمّد صلّي الله عليه وآله وسلّم و محبّت آن پيامبر عظيم را، تو بگو: من بندهام. بنده خواست ندارد. خداي من براي من هر چه بخواهد آن مطلوب است. من اگر بخواهم به همين مقدار خواست كه مال من است و متعلّق به من است از ساحت عبوديّت خود قدم بيرون نهادهام، و گام در ساحت عِزّ ربوبي نهادهام؛ چرا كه خواست و اختيار اختصاص به او دارد.
وَ رَبُّكَ يَخْلُقُ مَا يَشَآءُ وَ يَخْتَارُ مَا كَانَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ سُبْحَـٰنَ اللَهِ وَ تَعَـٰلَي’ عَمَّا يُشْرِكُونَ.
«و پروردگار تو آنچه را كه بخواهد ميآفريند و اختيار ميكند. براي اين مردم ممكنالوجود اختيار و انتخابي نيست. منزّه و عالي مرتبه است خداوند، از شركي كه به او ميآورند.»
حتّي نگو: من خدا را ميخواهم! تو چه كسي هستي كه خدا را بخواهي؟! تو نتوانستهاي و نخواهي توانست او را بخواهي و طلب كني! او لامحدود و تو محدودي! و طلب تو كه با نفس تو و ناشي از نفس توست محدود است؛ و هرگز با آن، خداوند را كه لايتناهي است نميتواني بخواهي و طلب كني! چرا كه آن خداي مطلوب تو در چارچوب طلب توست، و محدود و مقيّد به خواست توست، و وارد در ظرف نفس توست به علّت طلب تو. بنابراين آن خدا، خدا نيست. آن، خداي متصوَّر و متخيَّل و متوهَّمِ به صورت و وَهم و خيال توست، و در حقيقت، نفس توست كه آنرا خداي پنداشتهاي!
بناءً علَيهذا دست از طلب خود بردار! و با خود اين آرزو را به گور ببر كه بتواني خداوند را ببيني و يا به لقاي او برسي و يا او را طلب كني! تو خودت را از طلب بيرون بياور، و از خواست و طلبت كه تا به حال داشتهاي صرفنظر كن و خودت را به خدا بسپار؛ بگذار او براي تو بخواهد، و او براي تو طلب كند!
در اينصورت ديگر تو به خدا نرسيدهاي همانطور كه نرسيده بودي و نخواهي رسيد. امّا چون از طلب و خواست بيرون شدي و زمامت را به دست او سپردي، و او ترا در معارج و مدارج كمال كه حقيقتش سير إلي الله با فناي مراحل و منازل و آثار نفس و بالاخره اندكاك و فناي تمام هستي و وجودت در هستي و وجود ذات اقدس وي ميباشد سير داد، خدا خدا را شناخته است، نه تو خدا را!
اعمال شب و روز دحول الارض
پیوند: http://www.askquran.ir/thread45971.html#post701229
اعمال شب و روز بیست و پنجم ذیالقعده
«دحوالارض» روزی است که بنابر روایات، زمانی که تمام روی زمین را آب فرا گرفته بود، در این روز، نخستین خشکیها از زیر آب سر برآوردند و مطابق بعضی از روایات، نخستین جایی که از زیر آب بیرون آمد، خشک شد و سپس گسترش یافت، سرزمین «مکه» و به خصوص محل خانه «کعبه» بود، لذا مکه «ام القرا» یعنی مادر همه آبادیها نام گرفت.
طبق روایتی از امام رضا (ع) بیستوپنجم ماه ذیالقعده، روز «دحوالارض» است که برای این روز و شب ، اعمالی نقل شده که به شرح زیر است:
الف) در روایتی از امیر مومنان (ع) نقل شده است «اول رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در روز بیست و پنجم ذی القعده بوده است؛ بنابراین اگر کسی آن روز را روزه بگیرد و آن شب را به عبادت بپردازد، پاداش عبادت یک صد سال را دارد».
همچنین فرمودهاند: در آن روز اگر گروهی به ذکر خدا بپردازند، خداوند حاجتشان را پیش از آنکه متفرق شوند برآورده سازد؛ خداوند در این روز هزار هزار رحمت نازل میکند که قسمتی از آن شامل کسانی است که جمع گردند و به ذکر خدا بپردازند و روزش را روزه بدارند و شب آن را عبادت کنند.
ب) مستحب است در آغاز روز، هنگامی که آفتاب کمی بلند شد دو رکعت نماز به جا آورد و در هر رکعت بعد از سوره حمد پنج مرتبه سوره و الشمس را بخواند و پس از سلام نماز، بگوید:
لا حَوْلَ وَ لا قُوَّةَ إِلا بِاللَّهِ الْعَلِیِّ الْعَظِیمِ
هیچ جنبش و نیرویى نیست مگر به خداى برتر بزرگ
آنگاه دعا كند و بخواند:
يَا مُقِيلَ الْعَثَرَاتِ أَقِلْنِي عَثْرَتِي يَا مُجِيبَ الدَّعَوَاتِ أَجِبْ دَعْوَتِي يَا سَامِعَ الْأَصْوَاتِ اسْمَعْ صَوْتِي وَ ارْحَمْنِي وَ تَجَاوَزْ عَنْ سَيِّئَاتِي وَ مَا عِنْدِي يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ .
اى ناديده گير لغزشها لغزشم را ناديده گير،اى اجابت كننده دعاها،دعايم را اجابت كن،اى شنواى صداها،صدايم را بشنو،و به من رحم كن،و از بديهايم و آنچه نزد من است درگذر،اى صاحب بزرگى و بزرگوارى.
ج)» شیخ طوسی «فرموده است: مستحب است در این روز، این دعا را بخواند.
اللَّهُمَّ دَاحِیَ الْکَعْبَةِ وَ فَالِقَ الْحَبَّةِ وَ صَارِفَ اللَّزْبَةِ وَ کَاشِفَ کُلِّ کُرْبَةٍ
خدایا اى گستراننده کعبه و شکافنده دانه و برگیرنده سختى و برطرف کننده هر گرفتارى،
أَسْأَلُکَ فِی هَذَا الْیَوْمِ مِنْ أَیَّامِکَ الَّتِی أَعْظَمْتَ حَقَّهَا وَ أَقْدَمْتَ سَبْقَهَا وَ جَعَلْتَهَا عِنْدَ الْمُؤْمِنِینَ وَدِیعَةً وَ إِلَیْکَ ذَرِیعَةً وَ بِرَحْمَتِکَ الْوَسِیعَةِ أَنْ تُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ
از تو مىخواهم در این روز از روزهایت، که حقش را بزرگ گرداندى و سبقتش را پیش انداختى و آن را نزد اهل ایمان، امانت و به سوى خود وسیله قرار دادى و به رحمت گستردهات، که بر محمد درود فرستى،
عَبْدِکَ الْمُنْتَجَبِ فِی الْمِیثَاقِ الْقَرِیبِ یَوْمَ التَّلاقِ فَاتِقِ کُلِّ رَتْقٍ وَ دَاعٍ إِلَى کُلِّ حَقٍّ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِهِ الْأَطْهَارِ الْهُدَاةِ الْمَنَارِ دَعَائِمِ الْجَبَّارِ وَ وُلاةِ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ،
آن بنده برگزیدهات در پیمان نزدیک، روز دیدار، شکافنده هر امر بسته و دعوت کننده به حق و بر اهل بیت پاکش آن راهنمایان و روشنکنندگان راه حق، ستونهاى جبار و متولیان بهشت و دوزخ،
وَ أَعْطِنَا فِی یَوْمِنَا هَذَا مِنْ عَطَائِکَ الْمَخْزُونِ غَیْرَ مَقْطُوعٍ وَ لا مَمْنُوعٍ [مَمْنُونٍ] تَجْمَعُ لَنَا بِهِ التَّوْبَةَ وَ حُسْنَ الْأَوْبَةِ،
و عطا کن به ما از عطاى در خزانهات که نه بریده شود و نه منع گردد، تا به وسیله آن توبه و بازگشت خوبى براى ما فراهم نمایى
یَا خَیْرَ مَدْعُوٍّ وَ أَکْرَمَ مَرْجُوٍّ یَا کَفِیُّ یَا وَفِیُّ یَا مَنْ لُطْفُهُ خَفِیٌّ اُلْطُفْ لِی بِلُطْفِکَ وَ أَسْعِدْنِی بِعَفْوِکَ وَ أَیِّدْنِی بِنَصْرِکَ وَ لا تُنْسِنِی کَرِیمَ ذِکْرِکَ بِوُلاةِ أَمْرِکَ وَ حَفَظَةِ سِرِّکَ
اى بهترین خوانده شده و کریمترین امید شده، اى کفایت کننده، اى وفادار، اى آنکه لطفش پنهانى است، به لطفت به من لطف کن، و به عفوت خوشبختم نما و به یارىات تأییدم فرما و از ذکر کریمانهات فراموشم مکن به حق متولیان امرت و نگهبانان رازت
وَ احْفَظْنِی مِنْ شَوَائِبِ الدَّهْرِ إِلَى یَوْمِ الْحَشْرِ وَ النَّشْرِ وَ أَشْهِدْنِی أَوْلِیَاءَکَ عِنْدَ خُرُوجِ نَفْسِی وَ حُلُولِ رَمْسِی وَ انْقِطَاعِ عَمَلِی وَ انْقِضَاءِ أَجَلِی
و از گرفتاریهاى روزگار تا روز قیامت و برانگیختهشدن حفظم کن هنگام بیرون آمدن جانم و فرو رفتن در قبرم و تمام شدن کارم و سپرى شدن عمرم، اولیایت را به بالینم حاضر کن،
اللَّهُمَّ وَ اذْکُرْنِی عَلَى طُولِ الْبِلَى إِذَا حَلَلْتُ بَیْنَ أَطْبَاقِ الثَّرَى وَ نَسِیَنِیَ النَّاسُونَ مِنَ الْوَرَى وَ أَحْلِلْنِی دَارَ الْمُقَامَةِ وَ بَوِّئْنِی مَنْزِلَ الْکَرَامَةِ
خدایا یادم کن، بر طول پوسیدگى، زمانىکه در میان تودههاى خاک فرود آیم و فراموشکنندگان از مردم فراموشم کنند و در خانه اقامت فرودم آر و در منزل کرامت جایم ده،
وَ اجْعَلْنِی مِنْ مُرَافِقِی أَوْلِیَائِکَ وَ أَهْلِ اجْتِبَائِکَ وَ اصْطِفَائِکَ وَ بَارِکْ لِی فِی لِقَائِکَ وَ ارْزُقْنِی حُسْنَ الْعَمَلِ قَبْلَ حُلُولِ الْأَجَلِ بَرِیئا مِنَ الزَّلَلِ وَ سُوءِ الْخَطَلِ
و از دوستان اولیایت و برگزیدگان و خالصان درگاهت قرارم ده و دیدارت را بر من مبارک گردان و پیش از فرا رسیدن پایان عمرم حسن عمل روزىام فرما، درحالىکه پاک از لغزشها و گفتار بىپایه و منطق تباه باشم.
اللَّهُمَّ وَ أَوْرِدْنِی حَوْضَ نَبِیِّکَ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اسْقِنِی مِنْهُ مَشْرَبا رَوِیّا سَائِغا هَنِیئا لا أَظْمَأُ بَعْدَهُ وَ لا أُحَلَّأُ وِرْدَهُ وَ لا عَنْهُ أُذَادُ وَ اجْعَلْهُ لِی خَیْرَ زَادٍ وَ أَوْفَى مِیعَادٍ یَوْمَ یَقُومُ الْأَشْهَادُ،
خدایا مرا به حوض پیامبرت محمّد (درود خدا بر او و خاندانش) وارد کن و از آن به من بنوشان، نوشاندنى سیراب کننده، روان و گوارا، که پس از آن هرگز تشنه نشوم و از ورود به آن طرد نگردم و از آن منع نشوم و آن را قرار ده برایم بهترین توشه و کاملترین وعدهگاه، روزى که گواهان بپا مىخیزند،
اللَّهُمَّ وَ الْعَنْ جَبَابِرَةَ الْأَوَّلِینَ وَ الْآخِرِینَ وَ بِحُقُوقِ [لِحُقُوقِ] أَوْلِیَائِکَ الْمُسْتَأْثِرِینَ اللَّهُمَّ وَ اقْصِمْ دَعَائِمَهُمْ وَ أَهْلِکْ أَشْیَاعَهُمْ وَ عَامِلَهُمْ وَ عَجِّلْ مَهَالِکَهُمْ وَ اسْلُبْهُمْ مَمَالِکَهُمْ وَ ضَیِّقْ عَلَیْهِمْ مَسَالِکَهُمْ وَ الْعَنْ مُسَاهِمَهُمْ وَ مُشَارِکَهُمْ.
خدایا لعنت کن گردنکشان گذشته و آینده را، هم آنانکه حقوق اولیایت را به ناحق به خود اختصاص دادند، خدایا پایههایشان را بشکن و پیروان و عمالشان را نابود ساز، زمینههاى هلاکتشان را به زودى فراهم فرما و کشورهایشان را از دستشان بگیر و راههایشان را بر آنان تنگ کن و بر آنانکه با آنان سهیم و شریکند لعنت فرست،
اللَّهُمَّ وَ عَجِّلْ فَرَجَ أَوْلِیَائِکَ وَ ارْدُدْ عَلَیْهِمْ مَظَالِمَهُمْ وَ أَظْهِرْ بِالْحَقِّ قَائِمَهُمْ وَ اجْعَلْهُ لِدِینِکَ مُنْتَصِرا وَ بِأَمْرِکَ فِی أَعْدَائِکَ مُؤْتَمِرا
خدایا در فرج دوستانت شتاب کن و حقوق تاراج رفته آنان را به آنان بازگردان و قائم آنان را به حق، آشکار کن و او را یارىرسان دینت بدار و درباره دشمنانت فرمانده به فرمانت قرار ده،
اللَّهُمَّ احْفُفْهُ بِمَلائِکَةِ النَّصْرِ وَ بِمَا أَلْقَیْتَ إِلَیْهِ مِنَ الْأَمْرِ فِی لَیْلَةِ الْقَدْرِ مُنْتَقِما لَکَ حَتَّى تَرْضَى وَ یَعُودَ دِینُکَ بِهِ وَ عَلَى یَدَیْهِ جَدِیدا غَضّا وَ یَمْحَضَ الْحَقَّ مَحْضا وَ یَرْفِضَ الْبَاطِلَ رَفْضا،
خدایا همواره فرشتگان پیروزى را گرداگرد او بدار و به آن دستورى که در شب قدر به او القا کردى، او را انتقامگیرنده خویش قرار ده، تا جایىکه خشنود شوى و دینت به وسیله او و به دست او به گونهاى نو و تازه بازگردد و حق به طور کامل ناب شود و باطل به صورت همه جانبه به دور افکنده شود،
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَیْهِ وَ عَلَى جَمِیعِ آبَائِهِ وَ اجْعَلْنَا مِنْ صَحْبِهِ وَ أُسْرَتِهِ وَ ابْعَثْنَا فِی کَرَّتِهِ حَتَّى نَکُونَ فِی زَمَانِهِ مِنْ أَعْوَانِهِ،
خدایا بر او و همه پدرانش درود فرست و ما را از همنشینان و خاندانش قرار بده و در زمان بازگشتش ما را برانگیز، تا در دوران او در شمار یارانش باشیم
اللَّهُمَّ أَدْرِکْ بِنَا قِیَامَهُ وَ أَشْهِدْنَا أَیَّامَهُ وَ صَلِّ عَلَیْهِ [عَلَى مُحَمَّدٍ] وَ ارْدُدْ إِلَیْنَا سَلامَهُ وَ السَّلامُ عَلَیْهِ [عَلَیْهِمْ] وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَکَاتُهُ.
خدایا درک قیامش را روزى ما کن و در روزگارش ما را حاضر کن و بر او درود فرست و سلام او را به ما باز رسان، درود و رحمت خدا و برکاتش بر او باد.
توریه چیست؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread41815.html#post551463
سؤال 492- توريه چيست؟ لطفاً با ذكر مثالى آن را توضيح بفرماييد.
آيا توريه اختصاص به موارد ضرورت دارد، يا در غير آن هم جايز است؟
جواب: توريه آن است كه انسان سخنى دو پهلو بگويد، و قصدش چيزى باشد، ولى مخاطب چيز ديگرى بفهمد. مثل اين كه كسى پشت در خانه بيايد، و بپرسد: آيا فلان كس در خانه است؟ و گوينده سخن در جواب بگويد: اينجا نيست، و منظورش از «اينجا» پشت در باشد، ولى شنونده خيال مىكند شخص مورد نظر در خانه نيست. و اين گونه توريه مشروط به حال ضرورت نمىباشد؛ هر چند بهتر رعايت ضرورت است.
پی نوشت:
1- مکاسب المحرمه(للامام خمینی)،ج2،ص47
استفتائات آیت الله مکارم شیرازی،ج3،سوال429
مهریه قرار دادن اعضای بدن انسان
پیوند: http://www.askdin.com/thread43011.html#post569753
سوال : آیا اعضای بدن مرد میتواند به عنوان مهری هی زن قرار بگیرد؟
اعضای بدن را نمی توان به عنوان مهریه قرار داد.
پی نوشت:
آیت الله مکارم شیرازی ، استفتائات ش 9306180139
جایگاه افراد شکاک در آخرت
پیوند: http://www.askdin.com/thread32490.html#post572366
پرسش:
اگر من در حالتی که به وجود خدا شک دارم بمیرم جایگاهم در آخرت (در صورت وجود) کجاست؟
آیه یا حدیثی راجع به جایگاه افراد شکاک در آخرت وجود ندارد؟
پاسخ:
در ابتدا لازم است بدانیم بسیاری از شکّ هایی که برای انسان عارض می شود، نه شک واقعی! بلکه وسواسی است که شیطان ملعون به انسان القاء می کند لذا ضروری است تا در دام شیطان نیافتادید این وسواس را با مطالعه بیشتر در رابطه با اصول دین و … بر طرف کنید.
امام باقر(ع) فرمود: با شک و انکار هیچ عملی سودبخش نیست.(1) اگر انسان حالت شک و تردید خود را درمان نکند یقینا عواقب خطرناکی به دنبال خواهد داشت که موجب کفر و خروج انسان از دین خواهد شد. امیر المومنین علی علیه السلام شک های خطرناک و مذموم را این چنین تشریح می فرمایند:
«فَمَنْ جَعَلَ الْمِرَاءَ دَيْدَناً لَمْ يُصْبِحْ لَيْلُهُ؛ «دَيدن» به معناي عادت ثابت است. چه زيباست تعبير حضرت! ميفرمايند: اگر مراء کردن براي انسان عادت شد شب او به صبح نميرسد و از اين تاريکيها به روشني نخواهد رسيد. کسي که کار او تنها رد کردن سخن ديگران است به ايمان نميرسد.(2)
وَمَنْ هَالَهُ مَا بَيْنَ يَدَيْهِ نَكَصَ عَلَى عَقِبَيْهِ؛ کسي که در مواجهه با هر مسألهاي که نياز به تحقيق و فکر دارد هول سر تا پاي او را ميگيريد، روي پاشنههاي پاي خود عقب عقب ميرود و هميشه از مقابل مسايل مهم فرار ميکند. روشن است که چنين کسي هم هيچگاه به مقصد نميرسد.
وَمَنْ تَرَدَّدَ فِي الرَّيْبِ وَطِئَتْهُ سَنَابِكُ الشَّيَاطِينِ؛ کسي که به حالت تردد و رفت و آمد بين دو قطب عادت کرده است و نميتواند تصميم بگيرد، در بين راهْ شياطين به او حمله ميكنند و زير سُم آنها له ميشود. اين هشدار حضرت به اين معناست که اين حالتي بسيار خطرناك است و بايد مراقب بود که وسواس در فكر پيدا نكنيم. بايد بدانيم که شناختن دليل صحيح، راه و روش عقلي دارد و براي بررسي هر علم و هر گزارهاي راه تحقيق و متدي صحيح و عقلايي وجود دارد که همه عقلاي عالم کموبيش آن را ميپذيرند و از آن استفاده ميکنند
وَمَنِ اسْتَسْلَمَ لِهَلَكَةِ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ هَلَكَ فِيهِمَا؛ کسي که مانند ماجراجويان با دست خود، خود را تسليم هلاکت ميکند و باكي ندارد که چه بر سرش ميآيد روشن است که وضعيت او از همه سختتر است. آيا كسي كه خود را از بالاي كوه به اعماق دره پرت ميكند نجات پيدا ميكند؟ اگر انسان چنين حالتي پيدا كند طبعا از ايمان و سعادت دنيا و آخرت باز ميماند». (3)
امام صادق(ع) در حدیثی بسیار مهم که لشگریان عقل و جهل را ذکر فرموده است، شك را مقابل يقين و از لشگریان جهل دانسته است.(4)
علامه ی طباطبایی(ره) شک را از مصادیق «مرض قلبی» در قرآن می داند که دل هاي مبتلایان به آن به پر كاهى مىماند كه هر لحظه دستخوش نسيمها گشته، به اين سو و آن سو كشيده مىشود.(5)
اما در مقابل نوعی شک بوده که گاهی مؤمنين حتی در اصل وجود خدا هم شك میكنند، البته به شكل وسوسه آميز و نه شك واقعی، يعنی كسانی بين افراد با ايمان ديده شده است كه در بسياری از حقايق كه برايشان مسلم است و به آن حقايق ايمان دارند، يك حالت وسوسهای پيدا میكنند و ناراحت میشوند.
وقتی برای ادم مؤمن يك چنين وسوسهای پيدا شد، به شدت ناراحت و اندوهگين میشود كه چرا من شك پيدا كردم و خود اين اندوه دليل بر اين است كه نه تنها اين شك و ترديد واقعی نيست، بلكه يك وسوسه است. در روايات هم داريم كه يك نفر آمد خدمت امام عرض كرد: من گاهی در خدا شك میكنم و ناراحت شد گفت يابن رسولالله با اين كار به هلاكت رسيدم، حضرت فرمودند: اين وسوسه است و برای همه پيش میآيد»(6)
شهید مطهری(ره) می فرماید: شك، مقدمه يقين؛ پرسش، مقدمه وصول و اضطراب، مقدمه آرامش است. شك، معبر (پل و عبورگاه) خوب و لازمى است هر چند منزل و توقف گاه نامناسبى است. اسلام كه اين همه دعوت به تفكر و ايقان مىكند، به طور ضمنى مىفهماند كه حالت اوليه بشر، جهل و شك و ترديد است و با تفكر و انديشه صحيح بايد به سرمنزل ايقان و اطمينان برسد.(7)
جایگاه انسان شاکّ در آخرت ممکن است بسته به تلاش وی برای رفع شک باشد، همانگونه که اگر انسان گناهکار، بدون توبه از دنیا برود نتیجه گناه خود را خواهد دید، انسان شاک نیز اگر در همان حالت شک از دنیا برود بدون اینکه تلاشی برای ازبین بردن شک خود کرده باشد، نتیجه بی تفاوتی خود را خواهد دید. اما این طور نیست که مشرک و یا کافر از دنیا برود چون در حالت شک از دنیا رفته است نه در حالت یقین و بی ایمانی.
………………………………………….. ……………..
1. كلينى،ابو جعفر محمد بن يعقوب؛ الكافي، ج 2، ص 400
2. گاهي انسان در مقام شناخت حقيقت است، اما چنان حالت مراء براي او ملکه ميشود که ديگر موفق به ادامه تحقيق خود نميشود و به نتيجه نميرسد. كسي كه در مقام تحقيق برميآيد بايد شقوق مختلف مسأله مورد تحقيق را بررسي کند و براي هر يک از آنها به دنبال دليل باشد و اگر شبههاي دارد سؤال کند. اين روش هيچ اشكالي ندارد و اين سؤال و جوابها تتمه تحقيق محسوب ميشود. اما وقتي كسي بنا بگذارد بر اينكه با هر کس بحث ميكند سعي كند حرف او را رد كند و در سخن او تشكيك كند، اين حالت كمكم براي او ملكه ميشود و هميشه سعي او بر اين است که هر حرفي را ابطال کند. به اين کار «مراء» گويند.
3. حکمت 31 نهج البلاغه
4. برقى احمدبن محمدبن خالد، المحاسن، دارالكتب الإسلامية، قم، 1371 ق، چاپ دوم، ج 1، ص 197
5. طباطبایی سید محمد حسین؛ تفسيرالميزان ترجمهی موسوى همدانى سيدمحمدباقر، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم، قم،چاپ پنجم، 1374 ش، ج5، ص: 620 و 621
6. فرمایشات مقام معظم رهبری در جلسه بیست و سوم تفسیر قرآن کریم
7. مطهرى شهيد مرتضي ؛ مجموعه آثار، چاپ دهم، مهر 1380، انتشارات صدرا، قم، ج 1، ص 37