سرنوشت انسان و جهان در دوره ظهور
پیوند: http://www.askdin.com/thread32901-3.html#post566486
پرسش:
آیا انسان بعد از ظهور هم زندگی میکند؟ (اگر بله چه مدتی) . قیامت کی اتفاق می افتد و پس از قیامت سرنوشت کائنات چه میشود؟ بر اساس اعتقادات اسلامی (شیعی) پس از ظهور امام زمان (عج) چه رخداد هایی تا قبل از قیامت در انتظار بشر است.
آیا پایان دوره زندگی انسان مصادف با پایان جهان است؟
پاسخ:
انسان بعد از ظهور هم زندگی می کند اما اینکه مدت آن چقدر خواهد بود اطلاع نداریم ، آنچه در روایات ذکر فرموده اند این است که بعد از ظهور، رجعت صورت می گیرد و ائمه علیهم السلام امامت خواهند فرمود امّا درباره جزييات اين دوره طولاني مدت (که در روايات گفته شده هرکس نوه هزارم خويش را ميبيند و سيدالشهدا علیه السلام چنان عمر ميکنند که ابروهاي ايشان روي چشمهايشان ميافتد) نميتوان با قطعيت صحبت نمود. « أَوَّلُ مَنْ يَرْجِعُ إِلَى الدُّنْيَا الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ ع فَيَمْلِكُ حَتَّى يَسْقُطَ حَاجِبَاهُ عَلَى عَيْنَيْهِ مِنَ الْكِبَر »(1)
طبق آیه قرانی قیامت از جمله پدیده هایی است که زمان آن جز برای خداوند متعال معلوم نیست « يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها » (اعراف 187) از تو در باره قيامت مىپرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟ بگو: «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمىگرداند .
مطلب دیگر اینکه: وقوع قیامت پایان دوره جهان و در نتیجه پایان دوره زندگی انسان هاست، وقوع قیامت طبق آیات و روایات متعدد مساوی است با نابودی و زیر و رو شدن جهان هستی و به عبارت دیگر پایان جهان مساوی است با پایان دوره زندگی انسان.
سرنوشت کائنات را خداوند سبحان در آیات قرآن کریم بیان می فرماید: :« يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ» (ابراهیم آیه 48) روزى كه زمين به غير اين زمين، و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل گردد بعد از اینکه قیامت برپا شد همه انسان ها در پیش گاه عدل الهی حاضر شده و حساب رسی خواهند شد و افراد بهشتی به بهشت برین و افراد جهنمی به جهنم وارد می شود .
همچنین از آیات مبارکه سوره (حاقه 14) ،(مزمل 14) ، (طور 10)،(حاقه 14)، (واقعه 6و5)استفاده می شود که:
«این جهان به کلی در هم کوبیده میشود؛ زیرا انفجارهای عظیم و زلزلههای هولناک همه چیز را در هم میریزد و در هم میپیچد. سپس طرح تازهای ریخته میشود و جهان نوینی بر ویرانههای این جهان برپا میشود و رستاخیز انسانها در آن عالم جدید است»(2)
اما اگر منظور از پرسش این است که بعد از فروپاشی عالم ماده، آیا خداوند موجودات دیگری را خلق خواهد فرمود یا نه؟ جواب مثبت است روایات بسیاری از ائمه اطهار علیهم السلام وارد شده است که این عالم نه اولین است و نه آخرین بلکه هزار هزار عالم و آدم خلق و قیامتشان برپا شده.
امام باقر علیه السلام فرمود:
«ا تَظُنُّ أَنَّ اللَّهَ لَمْ يَخْلُقْ خَلْقاً سِوَاكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِم»
شاید در یابی که خداوند متعال غیر از شما بشری خلق نفرموده است؛ به خدا سوگند که او هزار هزار عالم و هزار هزار آدم آفریده و تودر آخر این عوالم هستی و آنها نیز آدم هستند(3)
«شماها شايد خيال كنيد كه وقتى قيامت شد و بدنهاى اهل بهشت با ارواحشان به بهشت رفتند و بدنهاى اهل جهنم با ارواحشان در آتش داخل شدند ديگر بساط خلقت برچيده شده، كسى در روى زمين او را بندگى نمىكند، و او خلقى را براى بندگى و توحيدش نمىآفريند؟ نه چنين نيست، بلكه به خداوند قسم كه او خلقى را بدون نر و مادهاى قبلى مىآفريند تا او را به يكتايى بپرستند و تعظيم كنند. و براى ايشان زمينى خلق مىكند تا بر پشت خود حملشان كند. و آسمانى خلق مىكند تا بر آنان سايه بيفكند، آيا مگر جز اين است كه خداى تعالى فرموده: « يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ» و نيز فرموده:« أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ» اين حديث با اندكى اختلاف در تفسير نور الثقلين، ج 2، ص 554، ح 135 به نقل از خصال شيخ صدوق آمده است. (4)
سوالی ممکن است در این زمینه مطرح می شود و آن این است که چرا برای موجودات قبلی قیامتی که در هم کوبنده جهان باشد بر پا نشده و برای نسل فعلی بر پا میشود؟
طبق روایات خداوند هزاران عالم را آفرید و قیامتشان برپا شد، این عالمی که ما هم اکنون در آن بسر میبریم اولین عالم نیست بلکه خداوند هزاران عالم را خلق فرموده و قیامتشان بر پا شده ، بدین معنی که بساط عوالم قبلی به کلی برچیده و عالمی دیگر با موجوداتی دیگر خلق شده است؛ چنانچه در روایات مختلفی بدین مطلب اشاره شده است ؛ به روایت زیر توجه بفرمایید:
«جابر بن يزيد، گفت: از امام پنجم تفسير قول خدا عز و جل را پرسيدم «آيا درمانده شديم به آفرينش نخست بلكه آنان هر روز در پوششى از آفرينشى تازهاند » (ق آیه 15) پاسخ فرمود: اى جابر تاويلش اينست كه چون خدا عز و جل اين خلق را پايان دهد و اين جهان را ؛ و اهل بهشت در بهشت جا كنند، و اهل دوزخ در دوزخ، خدا ی عز و جل جهانى غیر اين جهان از نور بيافريند، و عالمی نو به پا می کند بدون نر وماده ای ،که او را می پرستند و يگانه می شناسند، و زمينى جز اين زمين براى آنها بيافريند كه روى آن باشند، و آسمانى جز اين آسمان كه بر آنها سايه كند، شايد تو پندارى كه خدا ی عز و جلّ همانا اين يك جهان را آفريده، يا اينكه خدای عز و جل آدمى جز شما نيافريده، آرى به خدا قسم البته خدا ی تبارك و تعالى هزار هزار جهان و هزار هزار آدم (ابو البشر) آفريده و تو دنبال اين همه جهان و اين همه آدميانى. (5)
از این روایت و روایات مشابه این معلوم می شود قبل از این عالم خداوند عوالم دیگری را خلق فرموده و با برپایی قیامت آنها عوالم برچیده شده و از نو عالم دیگری خلق فرموده است ؛ عالمی که هم اکنون در آن هستیم نیز قیامتی دارد که بعد از برپایی قیامت کل عالم زیر و رو شده و عالمی دیگر خلق خواهد شد . لذا قیامتی که برای این عالم برپا خواهد شد هم شامل انسان های قبل از آدم علیه السلام و شامل انسان های بعد از حضرت آدم می شود ، اما قیامت عوالم قبل برپا شده است .
سوال دیگری که مطرح می شود این است که؛ آیا این سرنوشت محتوم تمام نسل انسان است و یا استثنائاتی در این بین وجود دارد؟ آیا امام مهدی عج در کرات دیگر نیز حکومت خواهند کرد؟
برخی روایات تصریح دارند به اینکه حضرت مهدی عج سوار بر مرکب هایی به آسمان ها سفرمی کند؛ امکان سفر به فضا از دیگر ویژگیهای حکومت جهانی حضرت مهدی(عج) است؛ چنانکه امام باقر(ع) فرمود: «برای صاحب و سرور شما مهدی، آن وسیله سرکش ذخیره شده است. راوی گوید: «منظور از وسیله سرکش چیست؟» امام فرمود: «ابری است که در آن غرش رعد و شدت صاعقه یا برق است. او بر این وسیله سوار میشود. آگاه باشید! او به زودی بر ابرها سوار میشود و به آسمانها و زمینهای هفتگانه صعود میکند». (الاختصاص، ص199)
………………………………………….. …………………………………..
1.بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج53، ص 47
2. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 6، ص 40
3. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج54، ص: 337
4. به نقل از تفسیر المیزان ذیل آیه 48 سوره مبارکه ابراهیم (برای مطالعه بیشتر لینک زیر را ملاحظه بفرمایید: www.pasokhgoo.ir/node/719
5. عَنْ جَابِرِ بْنِ يَزِيدَ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : « أَ فَعَيِينا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ » فَقَالَ يَا جَابِرُ تَأْوِيلُ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِذَا أَفْنَى هَذَا الْخَلْقَ وَ هَذَا الْعَالَمَ وَ سَكَنَ أَهْلُ الْجَنَّةِ الْجَنَّةَ وَ أَهْلُ النَّارِ النَّارَ جَدَّدَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَالَماً غَيْرَ هَذَا الْعَالَمِ وَ جَدَّدَ عَالَماً مِنْ غَيْرِ فُحُولَةٍ وَ لَا إِنَاثٍ يَعْبُدُونَهُ وَ يُوَحِّدُونَهُ وَ يَخْلُقُ لَهُمْ أَرْضاً غَيْرَ هَذِهِ الْأَرْضِ تَحْمِلُهُمْ وَ سَمَاءً غَيْرَ هَذِهِ السَّمَاءِ تُظِلُّهُمْ لَعَلَّكَ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا خَلَقَ هَذَا الْعَالَمَ الْوَاحِدَ أَوْ تَرَى أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمْ يَخْلُقْ بَشَراً غَيْرَكُمْ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَلْفَ أَلْفِ عَالَمٍ وَ أَلْفَ أَلْفِ آدَمٍ وَ أَنْتَ فِي آخِرِ تِلْكَ الْعَوَالِمِ وَ أُولَئِكَ الْآدَمِيِّينَ »( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375)
چرا خدا ما رو خلق کرد؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread41939.html
سوال: چرا خدا ما رو خلق کرده؟؟؟
پاسخ: يكي از صفات خداوند تبارك تعالي خالقيت و فياضيت است، بنابراين بر خداست كه خلق كند؛ هر چيزي كه امكان وجود دارد بر خداوند لازم است كه آن را بيافريند، وجود تك تك انسان ها و تك تك موجودات ديگر امكان داشت فلذا آفريده شدند، اگر آفريده نمي شد جاي شبهه بود كه خدايا فلان چيز امكان وجود داشت چرا خلق نكردي ؟
برای مثال ما انسان ها قوّه شنوايي و بينايي داريم اينها كمالات ذاتي ماست اگر اين قوا نباشند موجودي بنام انسان نيز نخواهد بود. اگر كسي از ما بپرسد كه شما چرا مي بينيد يا مي شنويد؟ چه جوابي مي دهيم؟ جواب مي دهيم: مي شنوم و مي بينيم چون انسانم و قوّه شنوايي و بينايي دارم.
خدا جامع جميع كمالات وجودیست؛ خلق مي كند چون خالق است رزق مي دهد چون رازق است؛ زنده می کند حی ّ و محیی است و … اگر خدا خلق نمي كرد خدا نبود؛ چون اگر خلق نمي كرد خالق نبود؛ و اگر خالق نبود فاقد اين صفت كمالي بود؛ و اگر فاقد يكي از كمالات بود ناقص بود و اگر ناقص بود واجب الوجود نبود و موجودي كه واجب الوجود نيست خدا نيست. پس خدا مي آفريند چون آفريدن كمال اوست.
شهید مطهری در این رابطه می فرماید:
«از نظر عقلی آفرینش نوعی احسان و فیض از جانب خداوند نسبت به موجودات ممکن است؛ یعنی آنچه امکان خلق شدن دارد، خداوند از خلق کردن آن بخل نمیورزد و دریغ نمیکند، چنین آفرینشی «حُسن ذاتی دارد» و قیام به چنین فعلی که ذاتاً پسندیده است، جز آن که خود فعل زیبا باشد، به چیز دیگری نیاز ندارد، زیرا نشانه جود و فضل اوست. محال است که موجودی قابلیت وجود پیدا کند اما خداوند نیافریند».[ مطهری، مرتضی، معارف اسلامی، در آثار استاد مطهری، قم، معاونت امور اساتید و دروس معارف اسلامی، چاپ سوّم، ۱۳۷۷، ص ۱۷٫] از نظر عقلی هر موجودی که امکان خلق شدن دارد، با زبان حال درخواست وجود و کمال میکند، آفرینش جهان در واقع پاسخ به این امکان و درخواستهای طبیعی و ذاتی اشیاء است.
مطلب دیگر اینکه طبق فرمایش قرآن کریم خداوند سبحان، عالم و آدم را عبث و بیهوده نیافرید؛ قرآن کریم میفرماید: «أَ فَحَسِبْتُمْ أَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَ أَنَّکُمْ إِلَیْنا لا تُرْجَعُونَ» آیا میپندارید که شما را بیهوده آفریدهایم و به سوی ما باز نمیگردید؟
در آیه دیگر فرمود:«یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً» حال باید دید هدف از خلقت از دیدگاه قرآن کریم چیست؟
قرآن کریم برای آفرینش انسان چهار هدف را بیان نموده در این جا به هدف اصلی اشاره می شود:
الف) آزمایش و ابتلاء:
در آیاتی از قرآن کریم، هدف از آفرینش انسانها آزمایش و امتحان دانسته آن شده است، از جمله که میفرماید: «الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً»[ملک 2] خداوند مرگ و حیات را آفرید تا شما را بیازماید که کدام یک از شما بهتر عمل میکنید و او شکستناپذیر و بخشنده است.» این امتحان برمیگردد به ظهور و بروز کمالات انسانی.
ب) عبودیت و بندگی
در موردی دیگر، از عبادت به عنوان هدف آفرینش انسان و جن نام برده شده است: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونِ»[ذاریات 56] من جنس و انس را نیافریدم جز برای اینکه عبادتم کنند.» (و بدینوسیله به قلّه کمالات راه یابد).
نکته : امتحان همیشه برای تست کردن نیست زیرا یک معلم کاملا بر دانش آموزان خود مسلط است، می داند کدام یک شاگردانش در چه حدی از دانش و معلومات می باشد، امتحان در بسیاری از مواقع برای این است که شاگرد تلاش خود را برای درس و مطالعه مضاعف کند، چون سختی ها انسان را می سازد، هیچ انسانی بدون سختی و تلاش به مقامات عالیه (حتی مقامات دنیوی) نرسیده است، رسیدن به مقامات عالیه در نتیجه تلاش و کوشش بی وقفه است؛ نتیجه امتحان نیز همین است چون امتحان انسان را به تلاش وا می دارد و تلاش موجب شکوفایی استعدادهای درون شده و انسان را به کمال می رساند.
نتیجه اینکه:
هدف از خلقت انسان عبودیت و رسیدن به مرتبه کمال و استفاده از رحمت بیپایان الهی است. دادن رحمت نیز، مقتضای ذات الهی است؛ یعنی ذات او اینگونه فیاض است که رحمت از او صادر میشود و هر موجود را به کمال شایسته خویش میرساند. لازمه رسیدن به کمال شایسته خلقت عنصری است این دنیا فرودگاه پرواز به سوی ملکوت است تا انسان سختی راه را نچشد رسیدن به کمال شایسته انسانیت از محالات است، حکمت تمام سختی ها هم همین است، کودک یک سال تا زمانی که زمین نخورد،سرش آسیب نبیند و سختی نبیند نمی تواند راه برود! برای رسیدن به هر کمالی باید سختی راه را نیز تحمل کرد.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
هدف زندگی، استاد مرتضی مطهری، ص ۱ـ۴۴
خودشناسی برای خودسازی، استاد مصباح یزدی، ص ۱ـ۷۸
چرا حضرت زهرا را محدثه می نامند؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread41990-4.html#post553805
در علل الشرايع به اسنادش از عيسى بن زيد بن على عليه السلام روايت كرده است كه گفت : از ابو عبد الله امام صادق عليه السلام شنيدم كه : فاطمه عليه السلام بدين علت محدثه ناميده شده است كه ملائكه از آسمان فرود مى آمدند و او را ندا مى كردند، چنانكه مريم فرزند عمران را ندا مى كردند، پس مى گفتند: اى فاطمه ! خداوند تو را برگزيد و پاكت گردانيد و تو را بر همه زنان عالميان برترى داد. اى فاطمه ! پروردگارت را فرمان بردار باش ، و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع كن . ، و ملائكه را حديث مى كرد و ملائكه او را حديث مى كردند. با ملائكه سخن مى گفت و ملائكه با او سخن مى گفتند پس در شبى به ملائكه گفت : آيا مريم دختر عمران برتر از همه زنان عالميان نيست ؟
ملائكه گفتند: همانا كه مريم سيده زنان عالم خودش بوده است ، و خداوند عزوجل تو را سيده نساء عالم خودت و عالم مريم و سيده نساء اولين و آخرين گردانيده است
منبع:شرح فص حكمة فاطمیه ، ص 368 و 369
معنای مکارم اخلاق
از امام صادق علیه السلام درباره ی مکارم اخلاق سوال شد فرمودند:
گذشت از کسی که به تو ظلم کرده ، ارتباط با کسی که با تو بریده ، عطا به آنکه تو را محروم ساخته و گفتن حق اگر چه به ضرر خودت باشد.
وسائل الشیعه ج15 ص199
با توجه به اهمیت کعبه چرا نامی از آن در متون یهود و نصارا نمی بینیم؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread37280.html#post575313
پرسش:با توجه به اهمیت کعبه چرا هيچ نامي از آن در متون يهود و نصارا نمي بينيم؟
پاسخ:در این رابطه به دو نكته توجه فرمائيد :
1-در روايتي آمده است : « أن الله تعالى أمر آدم أن يصلي إلى المغرب و نوحا يصلي إلى المشرق و إبراهيم أن يجمعهما و هي الكعبة فلما بعث موسى أمره أن يحيي دين آدم و لما بعث عيسى أمره بأن يحيي دين نوح و لما بعث محمدا أمره أن يحيي دين إبراهيم.» ، ” خداي متعال امر كرد به آدم كه به سمت مغرب نماز بگذارد و به نوح امر كرد كه به سمت مشرق نماز بگذارد و به ابراهيم امر كرد كه بين اين دو جمع كند كه همان نماز گذاردن به سمت كعبه است ، سپس وقتي موسي عليه السلام را براي نبوت مبعوث كرد امر كرد كه روش آدم را احيا كند و زماني كه عيسي را مبعوث فرمود امر كرد كه روش نوح را احيا كند و وقتي محمد صلي الله عليه و آله و سلم را مبعوث فرمود امر كرد كه روش ابراهيم را احيا كند."(1)
در شريعت هاي مختلفي كه براي انبياء نازل شده است لزومي بر ذكر و اشاره به همه مواردي كه در شريعت هاي ديگر مورد توجه و اهميت است ، وجود ندارد. به اين معنا كه از آن جهت كه قبله در شريعت حضرت موسي و عيسي عليهما السلام مكاني بوده است غير از كعبه ، و در انجام فرائض ديني خود به سمتي غير از سمت كعبه مي ايستادند و قبله چند سال بعد از بعثت پيامبر خاتم ، و در مدينه به سمت كعبه تغيير مسير يافت ، لزوم چنداني وجود نداشته است كه در باره آن توضيحي هم در اين شريعتها و كتاب هاي آسماني آنها آورده شود.
هر كدام از انبياء عظام ماموريتي در زمان نبوت خود داشته اند و قوم آن ها نيازهائي داشته اند كه براساس آن ماموريت و نيازها ، مساله اي را پررنگ تر از مسائل ديگر و مساله اي ديگر را كم رنگتر بيان مي كردند و اين به معني كم رنگ بودن و بي اهميت بودن آن مساله در ديگر شريعتها نمي باشد.
2- همانگونه كه گفتيم لزومي بر ذكر كعبه در دو شريعت حضرت موسي و عيسي عليهما السلام وجود ندارد ، دليلي هم بر عدم ذكر آن از طرف اين دو بزرگوار در دست نيست بلكه احتمال ذكر با توجه به اهميت كعبه ،مي رود. حال به بررسي اين احتمال و دليل عدم ذكر آن از طرف ايشان ، مي پردازيم.
نخست:
پس از مطالعه داستان ابراهيم در قرآن و مراجعه به تورات و انجيل پيرامون داستان حضرت و مقايسه قرآن کريم و عهدين روشن ميشود که برخي از قسمتهاي اصلي و مهم داستان در تورات و انجيل ذکر نشده یا ناقص است، در حالي که قرآن کريم به عنوان بخشهاي مهم زندگي خليل خدا از آن ياد ميکند؛ از جمله: مناظره با قوم بت پرست و «لااحبّ الافلين»(2) گفتنِ ابراهيم، به آتش افکندن او، بناي کعبه :
وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ رَبَّنَا تَقَبَّلْ مِنَّا إِنَّكَ أَنتَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (3) نيز چگونگي زنده شدن مردگان .
در قسمتهايي که در قرآن کريم و عهد قديم بازتاب يافته است، گاه تفاوتهاي چشمگيري در نوع روايت و جزئيات داستان به چشم ميخورد. در روايت تورات، ابراهيم تنها منزلت يک شخصيت تاريخي را دارد که گاه متوسل به دروغ ميشود (در ماجراي ساره و حاکم حرّان)، گاه در رفتارش نسبت به همسر و فرزندش نوعي ظلم و بي عدالتي روا ميدارد (در ماجراي هجرت هاجر که پس از خواسته ساره مبني بر اخراج هاجر و پسرش از خانه. خداوند ابراهيم را تنها به دليل اين که «نسل تو به اسحاق خوانده خواهد شد» (4) به شنيدن سخن ساره فرا ميخواند.
از سوي ديگر، در تورات از بناي کعبه هيچ ذکري به ميان نيامده است .هجرت هاجر بدون در نظر گرفتنِ بناي کعبه کاري بيهوده است، در صورتي که خداوند هرگز بندهاش را به کار عبث فرمان نميدهد.
اما شخصيت ابراهيم در قرآن کريم از هر گونه عيب و نقصي مبرّاست . در همه بخشهاي داستان حکمت الهي به چشم ميخورد. نگاه قرآن بسيار لطيفتر و دقيقتر از عهدين است . در هيچ کجاي داستان خليل الله متهم به هيچ گناهي نيست؛ بلکه سراسر زندگي او پوشيده از آزمايشهاي الهي است که اين پيامبر از همه آن ها سربلند بيرون آمده و هر بار خود را به پروردگارش نزديک تر يافته است.
دوم :
کعبه که مسجدي براي عبادت همه انسانها بود، وقتي قبله شد که دين اسلام محمدي (ص) که آخرين دين و براي جهانيان است، ظهور يافت. دليلي نداشت که کعبه براي حضرات موسي و عيسي (ع) که هر دو فقط براي قوم «بنياسرائيل» و گستره آن ارسال شده بودند ، قبله باشد و حج آن واجب شده باشد. هر چند که «حج» در اديان گذشته نيز بوده است، اما مكان حج ممكن است متفاوت باشد.
پس مي توان گفت شايد ضرورتي بر ذكر داستان آن نبوده است.
سوم :
با وجود لجاجت و بغض و تحريفات صورت گرفته در اديان يهودي و مسيحي، که حتي کتاب آسماني را تغيير دادند، اسناد تاريخي صحيح و بسياري از آنان به جا نمانده است.
يهوديها و نصراني چنان تعصب و رقابتي در دين خود داشتند که حتي يهودي ها ميگفتند: ابراهيم يهودي بود و مسيحيها ميگفتند، نصراني بود! هيچ توجه نداشتند که حضرت ابراهيم (ع) قبل از اين دو بوده است.
با چنين وضعيتي ،نيز عناد و دشمني با اسلام و مسلمانان، چگونه بايد انتظار داشت، در صورت نقل عهدين از ماجراي ساخت كعبه- كه قبله مسلمانان است- توسط ابراهيم ، از تحريف بماند؟
به هر روي با نظري به آيات و روايات اين باب در مي يابيم كه نه تنها ابراهيم كه بازسازنده كعبه است و بر گرد آن طواف نموده، انبياي ديگري مانند حضرت موسى ، حضرت نوح و حضرت سليمان عليهم السلام طواف كعبه نموده اند. (5)
جهت آگاهي بيش تر به منابع زير مراجعه فرماييد:
- عباس اشرافي عبادات در اديان ابراهيمي (يهوديت، مسيحيت، اسلام).
- محمد تقي رهبر، حج در رهگذر تمدن ها.
- مجله ميقات حج، سال شانزدهم، شماره شصت و يکم، پاييز 1386.
- حج در تمدن ها و اديان ديگر،ماهنامه زائر ،شماره 98 .
پي نوشتها :
1. سيد بن طاوس ، فلاح السائل و نجاح المسائل ، قم ، بوستان كتاب ، بيتا ، صص 128-129.
2. انعام(6)آيه 76 .
3. بقره(2)آيه127 .
4.سفر پيدايش،21:12و13.
5. بحار الأنوار، علامة المجلسي ، 1403 - 1983 م ، دار إحياء التراث العربي - بيروت ج 99، ص 64، روايت ،41؛
ج 13، ص 11، روايت 16، و ص 359، روايت 69.