دو روایت متضاد از دو امام !!!
پیوند: http://www.askdin.com/thread19573-24.html#post605609
بسمه تعالی
علامه ذوالفنون حسن زاده آملی حفظه الله:
مرحوم کلینی دو روایت متضاد از دو امام نقل میکند، آن هم دربارهی یک موضوع، وقتی آن را بررسی میکنیم معلوممان میشود که : «نحن بعثنا لنکلّم الناس علی قدر عقولهم …» اگر طرف راجل باشد باید به قدر فهمش سخن گفت. اگر گنجایش نباشد نمیتوان حقایق را بیان کرد. مثلاً درباره ی نفس ناطقه با بدن میفرماید: «مثل ابری که پایین آمده و احاطه دارد». بلکه میفرماید : «بدن نیست مگر مرتبهی نازلهی نفس».
میدانیم که ائمه کلهم نور واحد. از یک امام سوال میشود که: عالم را میشود در تخم مرغ جای داد، بدون این که آن کوچک و این بزرگ شود؟ میفرماید: آری، بلکه کوچکتر، که چشم شماست. دیگری میفرماید: خیر، «والذی سألتنی لا یکون». جناب آقای شعرانی هم در حاشیهی وافی دارد که هر دو بزرگوار راست گفته اند (بحث روایی هم باید داشته باشید. بنده در این امر دو استاد داشته ام.) فرمود: هر دو درست است، آن که فرمود: نه، به لحاظ جسمانیتش که همین هیئت خارجی باشد و تخم مرغ هم با همان هیئت که هست، چون محال است و محال به فعل حق تعلّق نمیگیرد و قدرت، قدرت گزاف نیست. این حرف عامیانه است که مگر خدا قادر نیست. و آن امام که میفرماید: میشود، درست گفته که حتی اصغر از آن که چشم است و این به لحاظ معنی است، و هر دو مخاطب را در نظر داشته اند. میفرماید: نگاه کن این همه را در یک مردمک چشم جای داده، این به لحاظ تمثلش است نه به لحاظ جسمانیت. در مسائل فقهی هم همین طور است، زمان و مکان و مخاطب را باید مدنظر داشت.
صد وده اشاره- اشاره 63- ص 178-179
تفاوت تبعیت با اطاعت
پیوند: http://entezaremotahar.blogfa.com/post-281.aspx
تفاوت اطاعت با تبعیت(سخنرانی حاج آقا معمار)
خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: “یا ایها الذین آمنوا اطیعوا الله واطیعوا الرسول” (نساء/59) اطاعت کنید. یک جای دیگر فرموده است:
“قل هذه سبیلی ادعو ال الله علی بصیره آنا و من آتبعنی و…” (یوسف/108) حرف از تبعیت است. فرق اطاعت و تبعیت چی هست؟ اطاعت خاضع کردن دل در مقابل حق هست.
خاضع کردن دل در مقابل امر پروردگار عالم است. خضوع دل در مقابل امر ولایت اهل بیت علیهم السلام است. به این اطاعت می گویند. تبعیت شکل محبوب شدن است. عین محبوب راه رفتن است. عین محبوب خوردن است. عین محبوب نشستن است. عین محبوب حرف زدن است. عین محبوب لباس پوشیدن است. در اطاعت عقل لازم است. در تبعیت محبت لازم است. محبت تبعیت آور است. عقل تبعیت آور نیست.
عقل و حب
یعنی عقل زورش خیلی زیاد است ولی به اندازه حب نمی رسد. حب است که تبعت می آورد. در عقل الزام وجود دارد. باید و نباید در آن وجود دارد. ولی در حب اختیار کامل وجود دارد .” قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله “(آل عمران/31) ببینید بعد از حب کلمه فاتبعونی آمده است. یعنی میوه حب تبعیت است. در تبعیت که خیلی بالاتر از اطاعت است می گوید اگر دوست داشتید!برویم مشهد، اگر دوست داشتید! برویم دعای ابوحمزه، اگر دوست داشتید! عین پیغمبر بشویم، اگر دوست داشتید! یعنی اگر دوست داشتید، الزامش هزار برابر عقل زورش هست. دخل ما را در آورده است. امر و نهی نمی کنند ولی با محبتش پدر ما را در آورده است. توجه فرمودید: یعنی هر کس اهل محبت شود، اهل تبعیت می شود. هر کس اهل عقل شود اطاعت می کند. لذا رسول خدا (ص) فرمودند: “العقل طاعه الله". ما تا نتوانیم عقل نسل جوان را تقویت کنیم نمی توانیم به مرحله حب برسانیمشان. نوعاً وقتی راجع به اهل بیت صحبت می کنیم می گوید مدرکش کجاست؟ عقل باید اول قانع شود تا دل راضی شود. چرا؟ چون همینطور که رسول خدا، حجت خدا در میان انسانهاست، عقل هم حجت آدمی در درون انسانهاست. اگر انسانها به عقلشان راه پیدا کنند، عقل هم به حجت خدا راه دارد. پس ما به عقل وصل می شویم و عقل ما را به حجت خدا وصل می کند و حجت خدا ما را به خدا وصل می کند. “ان لله علی الناس حجتین، حجه ظاهره وحجه باطنه. حجه ظاهره هم الانبیاء و حجه الباطنه هم العقول.” توجه فرمودید! این دو تا به هم نان قرض می دهند. عقل را خدا گذاشته در درون که حرف وحی را ما بفهمیم. وقتی فهمیدیم برایمان روشن شد حالا اگر خواستیم دنبالش راه بیفتیم می گویند تبعیت. به همین دلیل اولین قدم برای محب تربیت کردن، عاقل پروری است. اگر می خواهیم محبین اولیاء خدا و خدا را زیاد کنیم باید عاقل تربیت کنیم. قرآن چقدر قشنگ می گوید: “انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس” (احزاب/33): خدا اراده کرده است از شما ذهاب رجس کند. در جای دیگر می فرماید: “و یجعل الرجس علی الذین لا عقلون” (یونس/100) پلیدیها بر کسانی که عقل ندارند؟ یا تعقل ندارند؟
نمی گوید علی الذین لا عقل لهم می گوید بر کسانی که از عقلشان استفاده نمیکنند. یعنی اگر می خواهیم پلیدیها را ز محیطها خارج کنیم باید قدرت تعقل مردم را بالا ببیریم. اساس کار همین است. جامعه عاقل می خواهیم نه جامعه عالم. منتها اگربخواهیم جامعه عاقل داشته باشیم ” و ما یعقلها الا العالمون” نمی توانند تعقل کنند الا کسانی که عالمند. حالا علم وقتی در اختیار عقل قرار بگیرد و تفکر روی اعمال شود تعقل میشود. یعنی خود تفکر هم وسیله استفاده از علمی است که در اختیار عقل باید قرار بگیرد. ساده بخواهم معنا کنم تفکر جمع کردن موجودی است. در اتاق موجودی خیلی داریم اما ریخته پاشیده است. وقتی آن را جمع می کنیم به آن تفکر می گویند. وقتی چراغ می اندازیم تا ببینیم چی داریم که به آن تعقل می گویند. توجه فرمودید؟! ما الان نظام علمی امان نظام مطلع پرور است، نظام عاقل پرورنیست. اطلاعات هم مال ذهن است. ظهور خارجی هم دارد مثل این ساختمان بشریت را خدمت می کند ولی انسانیت را چقدر خدمت می کند؟ فیه بحث. به بشر خدمت می کند، بشر، بشره است (بشره یعنی پوست) به انسانیت . یعنی شکل اهل بیت صلوات الله علیهم شدی دیگه. “بسم الله الرحمن الرحیم الرحمن علم القرآن خلق الانسان” (رحمن/1 تا 3).
این است که انشاءالله باید به فکر بود برای افزایش قوه تفکر و تعقل نسل امروز. هر کس هر کار می تواند باید انجام دهد. ائمه هدی هم علیهم صلوات الله اجمعین عقل را میزان می گرفتند طبق آیات قرآن کریم. تا می آمدند و می گفتند فلانی خیلی نماز شب می خواند، خیلی روزه می گیرد ، خیلی سجده می کند می فرمودند: “کیف عقله"؟ مقدار اطاعتش از پروردگار عالم چقدر است؟
ولایت و مودت
حالا انشاء الله تامل بفرمائید. البته یک مرحله بالاتری هم بود که نگفتم برایتنا. گفتم عقل، اطاعت می آورد وحب، تبعیت می آورد یک قصه بالاترش هم هست وآن حب ولایت است. ولایت مودت می آورد. “قل لا اسئلکم علیه آجراً الا الموده فی القربی” (شوری/23). حالا ان شاءالله در این سه نکته بسیار لطیف تامل بفرمائید.
بچه ها الان لباسشان (نوع لباس پوشیدنشان) از عقلشان هست یا از حبشان؟ از حبشان سرچشمه می گیرد. نوع راه رفتنشان، نوع مدلشان، مدل مو، مدل محاسنشان همه از کسانی هست که دوستشان می دارند. از این رو باید محبوب نسل جوان عوض شود. محبوب که عوض شد شکل تبعیت هم عوض می شود. ببینید نتیجه قهری حب، تبعیت هست. پس ما به جای اینکه حب درستکاری کنیم. محبوب که عوض شود وضعیت عوض می شود.
وصلی الله علی محمد و آله الطاهرین
نقد سخنان شهید مرتضی مطهری در مورد جناب مختار ثقفی
پیوند: http://www.askdin.com/thread41966-3.html#post602883
پرسش:
با توجه به تمجیدهایی که از جناب مختار شده است،آیا سخنان استاد مطهری در مورد مختار قابل قبول است که گفته اند: « مختار بیشتر مرد سیاست بود تا مرد دین. و هنگامی که می خواست مردم را به قیام علیه قاتلان امام، دعوت کند، گفت که محمدبن حنفیه همان مهدی امت است که مرا به نیابت از خود پذیرفته. و اینگونه توانست مردم را جذب کند».
پاسخ:
مختار ثفقي چهره موثري در تاريخ اسلام و بهخصوص تاريخ تشيع است. او شخصيتي پيچيده دارد و در طول دوران زندگي به خصوص حيات سياسي خود موضعگيريهاي متفاوتي از خود نشان داده است. اساساً صحبت كردن در مورد مختار كار سادهاي نيست و پرسشهاي فراواني در مورد او وجود دارد.
متأسفانه در رابطه با شخصیت هایی همچون مختار ثقفی،اظهار نظرهای متناقضی می شود و غالب مطالبی که در مذمت مختار در منابع تاریخی نقل شده است توسط امویان و زبیریان که سخت ترین ضربات را از مختار متحمل شده بودند،ساخته و منتشر شد،اما آنچه باید مورد توجه قرار داد این است که مختار معصوم نبوده و قطعاً اشتباهاتی داشته است.
مرحوم خوئی در کتاب معجم احادیث شیعه روایاتی را که در مذمت مختار وارده شده را ضعیف السند می دانند و در مورد یکی از روایات می فرمایند اگر هم صحیح باشد:«…فهی لا تزید علی الروایات الواردة فی حق زرارة،محمد بن مسلم و برید و اضرابهم.» [1] که مراد ایشان صدور این روایات در حال تقیه است. همچنین در تأیید مختار مطلبی را از بحار الانوار _ رساله ابن نما_ بیان می کنند: «در حسن حال مختار همین بس که او با کشتن قاتلان امام حسین (علیه السلام) دل اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) را شاد کرد، این خود خدمتی بزرگ به ساحت مقدس خاندان پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) می باشد که استحقاق پاداش از سوی آن بزرگواران را دارد…». [2]
دیدگاه مساعد در باره مختار طرفدار بیشترى دارد، از جمله آنان بزرگانى همانند: ابن طاوس، ابن نماى حلى، علامه مامقانى، آیت الله العظمى خوئى و… هستند که کلام برخى از آنان نقل مىشود:
نظر ابن طاوس: روایات مدح مختار ترجیح دارد:
هنگامى که این روایات را شناختى، رجحان با روایاتى است که او را مدح کرده است حتى اگر تهمتى در کار نبود؛ چه رسد به اینکه مختار در معرض تهمت راویان بوده است، و بسیارى از مطالبى که در مورد او گفتهاند ناخالصى دارد.[3]
نظر جعفر بن نما حلی: مختار، از مجاهدان پیشگام و ولایت مدار
بسیارى از علماء، توفیق نیافته اند که… و اگر گفتار ائمه را در ستایس مختار تدبر مىکردند؛ مىدانستند که مختار از جمله مجاهدان پیشگامى است که خداوند آنان را در کتابش مدح کرده است. و دعاء امام زین العابدین علیه السلام براى مختار دلیل روشن و برهان آشکار است بر اینکه مختار نزد امام سجاد از برگزیدگان برتر است و اگر او در طریق نا پسند بود و مىدانست که او در اعتقادش مخالف آن حضرت است، برایش دعاى نمىکرد که مستجاب شود و در این صورت دعایش بیهوده بود در حالى که امام منزه از کار عبث است. ما گفتار ائمه علیهم السلام را در لابلاى کتاب در باره مدح مختار و نهى از ذم او که مایه بصیرت و توشه راه عبرت گرندگان است بیان کردیم. دشمنان مختار براى او قالب هاى ریخته اند تا او را دل شیعیان دور کنند؛ همچنانکه دشمنان امیرمؤمنان علیه السلام در باره او همین کار را کرده اند به واسطه همین جعلیات بسیارى از محبان آن حضرت در وادى هلاکت قرار گرفتند و از اطاعت او دور شدند؛ اما ولایت مداران او با ظهور این اوهام هیچگونه تغییر نکردند و این رؤیاهاى آشفته او را از راه اخلاصش باز نداشت؛ بلکه این بافته ها، از فضائل درونى و علوم پنهانى آنها پرده برداشت. در باره مختار نیز هر آنچه را که با پدر ائمه کردند، انجام دادند… [4]
نظر علامه حلی: مختار، مورد تأیید امام و اهانت به او مورد نهی امام است
علامه حلى نیز در خلاصه الاقوال، روایات مدح را ذکر کرده و طریق آن را حسن دانسته و این روایات را ترجیح داده است. ایشان بعد ذکر این روایت: «لا تسبوا المختار فإنه قتل قتلتنا وطلب بثأرنا..»، گفته است: وهذا الطریق حسن.[5]
نظر ابن داود حلی: مختار، منزه از طعن و نسبت ها و مورد تمجید امام معصوم است
مختار بن ابى عبید ثقفی: برخى از اصحاب ما او را با نسبت دادن به کیسانیه طعنه زدهاند و بر این مطلب به روایتى که امام سجاد هدیه او را رد کرده، احتجاج کرده اند در حالى که این دلیل نیست؛ زیرا امام باقر علیه السلام فرموده است: به مختار دشنام ندهید زیرا او قاتلان ما را کشت و خون را طلب کرد و با کمک خود زنان بیوه ما را به شوهر داد و اموال را در میان تنگدستان ما تقسیم کرد و هنگامى که فرزند مختار نزد حضرت آمد، او را گرامى داشت و نزدیک خود نشاند ابوالحکم از امام در مورد پدرش مختار پرسید و گفت: مردم در باره پدرم سخنانى مىگویند اما من گفته شما را قبول دارم. حضرت او را مدح نمود و فرمود: منزه است خدا پدرم به من خبر داد که به خدا سوگند مهر مادر من از اموالى بود که مختار برایش فرستاده بود، خداوند پدرت را رحمت کند و این جمله را سه بار تکرار کرد. او حق ما را از دیگران گرفت و قاتلان ما را کشت…
وآنچه را گفته اند معارض با این روایات است، کشى گفته است: آن روایات شبیه به این است که عامه آن را وضع کرده اند از جمله آن روایات، این است که امام صادق علیه السلام فرمود:مختار بر على بن الحسین دروغ مىبست….[6]
علامه امینی:مختار، از مردان دینی، با اخلاص، مورد قبول اهل بیت و منزه از نسبتهای ناروا
کسى که به تاریخ و روایت و علم رجال یک نگاه با بصیرت بکند، مىداند که مختار در آغاز از مردان دین و هدایت و مخلص بود و نهضت او تنها براى برپا داشتن عدالت و برکندن ریشه الحاد و قطع ریشه ظلم امویان بود. مختار به دور از مذهب کیسانى است. همانا تمام آنچه را که به او نسبت داده شده از نظر حقیقت و راستى اساس و پایه ندارد؛ به این جهت است که ائمه ما ( امام باقر و امام صادق علیهما السلام) بر او ترح نموده اند و امام باقر علیه السلام در ستایش و ثناء او مبالغه کرده است. مختار و کارهاى او پیوسته در نزد ائمه اهل بیت پاک مورد قدر دانى بوده است.
علماى اعلام او را بزرگ شمرده و منزه از این نسبت ها دانسته اند. از جمله علماء، جمال الدین ابن طاوس در رجال، آیت الله علامه در الخلاصه، ابن داود در رجال، فقیه ابن نما در ذوب النضار، محقق اردبیلى در حدیقه الشیعه، صاحب معالم در تحریر طاووسى و قاضى نور الله مرعشى در المجالس هستند.
شیخ ابوعلى در منتهى المقال و غیر او، از مختار دفاع کرده است. از بزرگان پیشین ما رسیده است که شهید اول در کتار مزارش براى مختار زیارت نامه ویژهى را ذکر کرده که به واسطه او زیارت مىشود و در این زیارت نامه صریحاً بر درستى و خوبى و اخلاص او در ولایت و اطاعت خدا و محبت امام زین العابدین علیه السلام و رضایت رسول خدا و امیرمؤمنان علیهم السلام و این که جان خودش را در رضایت ائمه و یارى عترت و خونخواهى آنان فدا کرده، شهادت داده شده است. [7]
بنابراین ضمن بزرگداشت مقام و منزلت علمی و معنوی استاد شهید مطهری،می توان گفت این فرمایش ایشان با توجه به نظرات مثبت و تمجید بسیاری از علما نسبت به شخصیت جناب مختار ثقفی،قابل نقد می باشد.
پی نوشتها:
[1] - معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص 104.
[2] - مجلسی، محمد باقر ،بحارالانوار، ج 45، ص 344، معجم رجال الحدیث، سید ابو القاسم خویی،چاپ پنجم،ج19 ص108.
[3] الشیخ حسن صاحب المعالم،( متوفایی۱۰۱۱)، التحریر الطاووسی، ص۵۶۰، تحقیق: فاضل الجواهری، ناشر: مکتبه آیه الله العظمى المرعشی النجفی - قم المقدسه، چاپخانه: سید الشهداء (ع) - قم، توضیحات: إشراف: السید محمود المرعشی / التحریر الطاووسی المستخرج من کتاب حل الإشکال للسید أحمد بن موسى آل طاووس (وفاه ۶۷۳))
[4].الحلی، جعفر بن محمد بن جعفر بن هبه الله المعروف بابن نما الحلى من اعلام القرن السابع، ذوب النضار، ص ۱۴۶، تحقیق: فارس حسون کریم، ناشر: مؤسسه النشر الإسلامی التابعه لجماعه المدرسین بقم المشرفه، چاپ: الأولى سال چاپ: شوال المکرم ۱۴۱۶.
[5]الحلی الأسدی، جمال الدین أبو منصور الحسن بن یوسف بن المطهر (متوفاى ۷۲۶هـ) خلاصه الأقوال فی معرفه الرجال، ص۲۷۶، تحقیق: فضیله الشیخ جواد القیومی، ناشر: مؤسسه نشر الفقاهه، الطبعه: الأولى، ۱۴۱۷هـ.
[6]. الحلی، تقى الدین الحسن بن علی بن داود (متوفای ۷۴۰هـ)، رجال ابن داود، ص۲۷۷، تحقیق: تحقیق وتقدیم: السید محمد صادق آل بحر العلوم، ناشر: منشورات مطبعه الحیدریه - النجف الأشرف، ۱۳۹۲ - ۱۹۷۲ م)
[7]. الأمینی، الشیخ عبد الحسین (متوفاى ۱۳۹۲هـ)، المناشده والاحتجاج بحدیث الغدیر ج۲، ص۳۴۴، طبق برنامه المکتبه اهل البیت علیهم السلام.
کنترل عصبانیت
پیوند: http://www.askdin.com/thread30827-3.html#post591882
سوال
بنده برای کنترل خودم در هنگام عصبانیت دچار مشکل هستم. برخی از دستورالعملها برای کنترل عصبانیت را شنیده ام اما در هنگام عصبانیت بسیاری از آنها از یادم می رود و توجهی بدانها ندارم لطفا راهنمایی بفرمایید.
پاسخ
نکته مهمی که باید قبل از ارائه راهکارها به حضرتعالی بگویم این است که درمان قطعی رهایی از یک رذیله اخلاقی صرفا به این نیست که در هنگام غلیان و بروز آن رذیله برای دفع آن اقدام کنیم بلکه وقتی میدانیم دچار یک رذیله اخلاقی شده ایم قبل از اینکه آثار و صدمات دیگری از ناحیه آن بر ما وارد بشود باید در صدد رفع آن باشیم. این مثل ان است که رهبر یک کشوری میداند که کشورش در معرض شورش متجاوزان و دشمنان است و دست بر دست نهاده و کاری برای جمع نمودن قوای نظامی و تجهیز آنها انجام ندهد و دست بر دست هم گذاشته و صرفا هنگامی که کشورش مورد هجوم دشمن قرار گرفت تازه به فکر دفاع از کشورش بر آید بدیهی است که در چنین موردی هیچ امیدی برای پیروزی در برابر دشمنان برای او و کشورش نیست.
اشتباه شما دقیقا همین است که در هنگام بروز و غلیان عصبانیت تازه در صدد جلوگیری از این مشکل بر می آیید در حالی که برای درمان قطعی باید قبل از اینکه دچار عصبانیت شوید یعنی در همین زمانی که عصبانی نیستید و در حالت تعادل کامل قرار دارید راهکارهای موجود برای رفع این رذیله را در خود نهادینه کرده و با مرور زیاد این راهکارها ملکه ای از علم و توجه و آگاهی به اثرات سوء این رذیله در خود مهیا سازید این مثل آن است که ما قبل از مبتلا شدن به یک بیماری کشنده از قبل خود پیشگیری کرده و با واکسیناسیون نمودن خود سلامت خود را تضمین نماییم.
اما راهکارهایی که برای کنترل عصبانیت وجود دارد به طور خلاصه از این قرار است:
1- مهمترین کاری که باید برای دفع یک رذیله اخلاقی انجام داد توجه به اثرات سوء و مخرب آن رذیله در خود و اطرافیانمان است. اثراتی که بروز آنها حتمی است و در آیات و روایات نسبت به برخی از آنها اشاره شده است.
بدیهی است که بسیاری از قتلهای عمدی و غیر عمدی بخاطر بروز یک عصبانیت است که شخص عصبانی راهی جز قتل و جنایت برای کنترل عصبانیت خود نیافته است. یعنی عدم کنترل یک عصبانیت معمولی از طریق راهکارهای اصولی و منطقی آن بسیاری از موارد موجب می شود که فرد دچار قتل و خونریزی شود و عمری در دنیا و نیز تا ابد در آخرت دچار حسرت و پشیمانی گردد.
توصیه من به شما این است که روایاتی که در مورد بیان آثار سوء عصبانیت در دنیا و اخرت بیان شده مطالعه بفرمایید
مثلا
امام على عليه السلام می فرمایند:بِئسَ القَرينُ الغَضَبُ: يُبدِى المَعائبَ ويُدنِى الشَّرَّ وَيُباعِدُ الخَيرَ(1)
خشم هم نشين بسيار بدى است: عيب ها را آشكار، بدى ها را نزديك و خوبى ها را دور مى كند.
همچنین امام صادق علیه السلام می فرمایند: لَيسَ مِنّا مَن لَم يَملِكُ نَفسَهُ عِندَ غَضَبِهِ(2)
كسى كه هنگام خشم خوددار نباشد، از ما نيست.
و یا امام هادى عليه السلام می فرمایند:
2- سعی کنید از هر چیزی که موجب عصبانیت و ناراحتی شما می شود پرهیز کنید و یا اگر چیزی شما را عصبانی کرد زود آن محل را ترک کنید و خود را به کاری مشغول سازید
3 خود وضو گرفتن و گاه غسل با اب خنک کردن نیز برای رفع آتش عصبانیت مفید است
پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: اِنَّ الغَضَبَ مِنَ الشَّيطانِ وَاِنَّ الشَّيطانَ خُلِقَ مِنَ النّارِ وَاِنَّما تُطفَأُ النّارُ بِالماءِ فَاِذا غَضِبَ اَحَدُكُم فَليَتَوَضَّ(3)
خشم از شيطان و شيطان از آتش آفريده شده است و آتش با آب خاموش مى شود، پس هرگاه يكى از شما به خشم آمد، وضو بگيرد.
4-در هنگام عصبانیت به این نکته توجه کنیم که اگر ما از اشتباهات دیگر درگذریم در روزی که خود محتاج عفو و بخششیم شامل عفو و رحمت الهی قرار می گیریم خداوند در قرآن مجید در توصیف مومنین می فرماید : (وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ كَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون: و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاریها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآیند درمىگذرند.(4)
5-گفتن ذکر شریف «اعوذ بالله من الشیطان الرجیم»
6-گفتن ذکر شریف «لاحول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» چون در حدیثی وارد شده که ابلیس به حضرت موسی گفت: از خشم بپرهیز و زمانی که خشمگین شدی بگو (لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم) که در اثر آن خشم تو فرو می نشیند.
7-یکی دیگر از راه های درمان عصبانیّت فرستادن ذکر شریف صلوات است که امید است مۆمنین با این ذکر زیبا و دلنشین بتوانند آتش خشم را فرو نشانده و آسمان دل خود را با آن بهاری نمایند.
8-در روایات دلنشین معصومین (صلوات الله علیهم اجمعین) وارد شده که اگر شخص عصبانی نشسته، بایستد و اگر ایستاده بنشیند و صورت از آن صحنه برگرداند یا دراز بکشد
9-یکی دیگر از درمان های مۆثر در جهت کنترل عصبانیّت آن است که به هنگام عصبانیّت، صورت را بر زمین گذاشته و به درگاه خداوند بی همتا سجده نماید و از آن قدرت بی مثال برای فروکش کردن این آتش شیطانی یاری بجوید.
10-ذکر یونسیه یعنی ذکر «لا اله الا انت سبحانک انی کنت من الظالمین»نیز بهترین درمان برای امراض وحی از جمله عصبانیت و خشم است
پینوشتها:
1-غررالحكم، ج3، ص 257، ح4417
2-كافى، ج2، ص 637، ح2
3-نهج الفصاحه، ح 660
4- الشورى : 37
آیا درس خواندن ثواب دارد؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread36729.html
سوال: آیا درس خواندن ثواب دارد؟
پاسخ: با سلام و عرض ادب و تشکر از پرسشتان
بستگی به نیت شخص دارد، اگر نیّت شخص از درس خواندن الهی بوده و در جهت کمال نفس باشد نه تنها ثواب دارد بکه عبادت بوده و موجب تعالی و کمال معنوی انسان می شود؛ امّا اگر نیّت شخص غیر الهی باشد برای مثال جهت پست و مقام دنیوی و … باشد؛ به جهت اینکه این نوع درس خواندن برای خدا نبوده ثوابی نداشته و عبادت هم محسوب نمی شود.
هر عملی که برای خدا صورت بگیرد خداوند اجرت آن را یقینا پرداخت می کند، اما اگر این عمل برای غیر خدا باشد عقل حکم می کند که اجرت آن را نیز باید از غیرخدا درخواست کند نه از خدا … .
نه تنها درس خواندن بلکه تمامی اعمال انسان حتی خوردن و خوابیدن می تواند عبادت باشد، اگر غذا خوردن نیز به نیت الهی باشد همین خوردن عبادت محسوب می شود.