معاد جسمانی یا برزخ جسمانی؟
پیوند: http://www.askdin.com/thread45281-4.html#post637646
پرسش: معروف است كه ملاصدرا(ره) معاد جسماني را ثابت كرده..اما آنچه كه از مباني ايشان بدست مي آيد برزخ جسماني است نه معاد جسماني! چرا كه قيامت كبري از نظر ايشان وارد شدن به عالم عقلي و تجرد تام است(يعني محو آثار جسمانيِ برزخي)
پاسخ:
در مورد معاد شناسی صدرا، توجه به چند نکته لازم است.
نکته اول: بر اساس نظر صدرا و برخلاف فلاسفه مشائی، معاد انسان و حشر او به صورت جسمانی است. البته با توجه به خصوصیت غیر مادی عالم برزخ وقیامت، جسمی که در آنجا از نظر فلسفی اثبات میشود، جسم مثالی است نه جسم مادی و عنصری.
نکته دوم: در مسیر تحول و تکامل انسان، برخی انسانها سیر صعودی را طی کرده و به مراحل والاتری از وجود میرسند. از مرتبه جسم مادی که ضعیف ترین مرتبه وجودی در سلسله طولی است و جسم مثالی که مرتبه میانی است، به مرتبه عقلی میرسند.
نکته سوم: نفس، جوهری است که ذاتا بی نیاز به جسم ولی در مقام فعل، نیازمند به مرکب جسمانی است. به این معنا که اگر این تعلق به جسم وجودنداشته باشد، نفس، نفسانیت خود را از دست میدهد و جوهری دیگری میشود. در حالیکه این به معنای انقلاب در ذات است و انقلاب محال است.
نکته چهارم: قیامت دارای چند مرتبه است. قیامت صغری، وسطی، کبری و عظمی. ذکر این نکته ضروری است که تمام نفوس به این مرتبه نمیرسند و این مراحل بر اساس قرب و قابلیتهایی است که نفوس در دنیا کسب کرده اند و بر همان اساس به مراحل بالاتر میرسند.
مرتبه اول، قیامت صغرا است که با مرگ انسان شروع میشود. این مرحله، با جدا شدن نفس از بدن مادی و از دست دادن آن و رسیدن به مرتبه عالم خیال برپا میشود.
مرتبه دوم، قیامت وسطی است با حرکت صعودی نفس از مرتبه خیالی و مثالی خارج و با جدا شدن از مشخصات مثالی، وارد عالم مجردات میشود. در این مرتبه، عقل به تجرد عقلی خود رسیده است و به سکون درآمده است.(1)
مرتبه سوم، قیامت کبرا است که نفس به فطرت و خلقت اولیه خود باز میگردد. در این مرتبه، نفس به مقام عندیت نزد ذات الهی رسیده است.(2)
مرتبه چهارم، قیامت عظمی است. در این مرتبه، انسان به فنای کامل فی الله میرسد و این مقام، مقام انسان کامل و مرتبه حقیقت محمدیه است.(3)
تمام انسانهایی که از دنیا میروند، مرتبه اول را طی میکنند و همگی قیامت صغرا دارند. برخی پای به مراتب بالاتر میگذارند و برخی دیگر، صرفا در همان بدن مثالی خود باقی میمانند و به همان صورت محشور میشوند. این افراد توان بالاتر رفتن را ندارند و مرتبه وجودی آنها در همان حد مثالی باقی میماند و بهشت اینها، همان بهشت جسمانی است که چشمه و درختان و حور و غلمان دارد. اما برخی که ملکات بیشتری دارند، با سیر وجودی از مرتبه مثالی بالاتر میروند و حتی میتوانند به مقام فنای فی الله برسند که مخصوص اوحدی از اولیاء الله است.
نکته پنجم: در سیر صعودی نفس انسان، چهار مرحله وجوددارد که در کلام صدرا به چهار قیامت نامبردار شده است. هر یک زا این مراحل، یک مرتبه از سیر نفس را نشان میدهد. از قیامت صغری که وجود نفس با بدن مثالی است تا مرتبه ای که هیچ دوئیتی باقی نمیماند و وحدت ایجاد میشود بین ذات نفس با ذات الهی.
نکته ششم: در هیچ یک از این مراتب، نفس انسان بدن خود را از دست نمیدهد و بدون بدن نمیتواند باشد. وقتی که هنوز نفس ناطقه است، همراه با بدن است و وقتی که نفس عاقله میشود نیز بدن دارد و نیاز به مرکب. البته این مرکب، همان بدن مثالی است نه بدن عقلی این بدن، همانطور که بدن برای نفس مجرد مثالی است، با یک واسطه بدن برای نفس عاقله هست.(4)
با توجه به این نکات، انسانی که وارد صحرای محشر میشود، به نظر صدرا همراه با بدن مثالی است. اما همراه با این بدن، در برخی انسانها همان نفس ناطقه است که نتوانسته است به مرتبه عقلی دست یابد و در برخی دیگر نفس عاقله است و به مرتبه عقلی راه یافته است.
اما همه این انسانها در هر مرتبه ای که باشند، بدن مثالی خودرا از دست نخواهند داد و دیگر نفس نیستند بلکه تبدیل به عقل میشوند. در حالیکه این انقلاب است و انقلاب ذات محال است. منتها تفاوت کار در اینجاست که گرچه کسی که به مرتبه عقلانی نفس رسیده است، میتواند با بدن مثالی خود از نعمتهای جسمانی استفاده کند، ولی توجهی به آنها ندارد و آنقدر در نعمتها و لذتهای روحانی غرق میشود که توجهی به جسمانیات مانند حور و میوه و تخت و … ندارد. نه اینکه نمیتواند از اینها استفاده کند، خیر، میتواند ولی توجهی به آنها ندارد. (5) بنابراین، معادی که اینگونه افراد دارند، هم روحانی در عالیترین مرتبه اش است و هم جسمانی. اما برخی دیگر(که غالب افرادرا شامل میشود) فقط معاد جسمانی دارند، آن هم جسم مثالی.
در این مسئله،اشاره ای به این نشده است که انسانها و همینطور سایر موجودات مادی، مادیت خود را از دست میدهند و تبدیل به مجرد محض میشوند. بلکه با استفاده از وحدت وجود، بیان میکند که چگونه اموری که متغایر با یکدیگر هستند، با یکدیگر وحدت می یابند و تباینی بین آنها برقرار نیست. برای تقریب به ذهن، او مسئله وحدت نفس با قوایش را مثال میزند. همانطور که قوای نفس با یکدیگر متغایر هستند و جای هر یک در بدن با دیگری فرق دارد و آثار آنها نیز همینطور است، ولی با این وجود، در نفس قرار میگیرند و در آن پخش شده و مندَک و مندَمِج در آن میشوند.(6)
ـــــــــــــــــــــــــ
1. تفسیر سوره های طارق، اعلی و زلزال، ص271(ملاصدرا، ترجمه و تصحیح محمد خواجوی، مولی، 1363)
2. اسرار الایات، ص961(ملاصدرا، تحقیق محمد موسوی، تهران، حکمت، 1358)
3. مفاتیح الغیب، ص536(ملاصدرا، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1363)
4. برای مطالعه بیشتر در مورد بدن مثالی وعقلی ر.ک: درآمدی به نظام حکمت صدرایی، ج3، فصل 19(عبدالرسول عبودیت، قم، موسسه امام خمینی و انتشارات سمت، 1391ش)
5.در این رابطه ر.ک: کشف الاسرار، امام خمینی، ص36
6. ر.ک: شواهد الربوبیه، ص376-377(ملاصدرا، تصحیح سید جلال الدین آشتیانی، قم، بوستان کتاب، 1388، چاپ پنجم)