معارف دین

حوزه علمیه معصومیه سلام الله علیها
  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

9دی

9دی

ادامه »

الهی ...

15 آذر 1392 توسط سایه خورشید

الهی با حساب و کتاب فهمیدم تمام بدی ها از من است و تمام خوبی ها از تو ،ولی چه حیف دیر فهمیدم که تو بدون حساب و کتاب ،رحمانی.

 نظر دهید »

الهی ...

15 آذر 1392 توسط سایه خورشید

الهی آفتاب رو به افول است، نکند یاد تو هم در دل من افول کند.

 نظر دهید »

قمه زنی حقیقتی مظلوم!!! 2

15 آذر 1392 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread9321.html

… ادامه

بخش دوم: رواياتى كه از اعمال نا متعارف نهى كرده‌اند.

آنچه كه اسلام را از ساير مكاتب متمايز مى‌سازد، اعتدال آن در همه عرصه هاى زندگى است. دين ما با عواطف و احساسات مبارزه نكرده است، بلكه آن را به عنوان بخشى از وجود انسان پذيرفته است.

خداوند متعال در آيات بسيارى گرفتارى ها و مصيبت‌هاى مختلف را به عنوان بخشى از زندگى انسان معرفى مى‌كند و به او متذكر مى‌شود كه در ميان سختى ها آفريده شده است (لقد خلقنا الإنسان في كبد) ياد آورى مى‌كند كه :
وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‌ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوٰالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَرٰاتِ وَ بَشِّرِ الصّٰابِرِينَ الَّذِينَ إِذٰا أَصٰابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قٰالُوا إِنّٰا لِلّٰهِ وَ إِنّٰا إِلَيْهِ رٰاجِعُونَ أُولٰئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوٰاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُولٰئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ؛ «1»

‌
قطعاً همه شما را با ترس، گرسنگى، و كاهش در مالها و جانها و ثمرات، آزمايش مى‌كنيم و بشارت ده به بردباران! آنها كه هر گاه مصيبتى به ايشان مى‌رسد، مى‌گويند: ما از آنِ خداييم و به سوى او بازمى‌گرديم. بر اينها باد درود و رحمت پروردگارشان و آنها هستند هدايت‌يافتگان.

در اين آيه بى هيچ پرده پوشى به طبيعى بودن گرفتارى هاى دنيا اعم از ترس و گرسنگى و ضرر و زيان مالى و جانى و امثال آن تصريح شده است و صابران در اين بلايا ستوده شده‌اند.

علاوه بر آنچه ذكر شد، روايات فراوانى وارد شده است كه از زياده روى در سوگوارى نهى كرده است. در اين بخش برخى از آنها را ذكر مى‌كنيم و علاقه مندان را به مطالعه منابع روايى ارجاع مى‌دهيم:

1. عَنِ ابنِ مَسعُود، قَالَ قَالَ رَسُولُ اللّٰه (ص): لَيسَ مِنَّا مَن ضَرَبَ الخُدُودَ وَ شَقَّ الجُيُوبَ؛ «2»‌
رسول خدا (ص) فرمود: كسى كه بر گونه هايش بزند و يقه اش را پاره كند از ما نيست.

……

4. إِنَّ رَسُولَ اللّٰه (ص) قَالَ لِفَاطِمَةَ (ع): إِذَا أَنَا مِتُّ فَلَا تَخمِشِي عَلَيَّ وَجهاً وَ لَا تُرخِي عَلَيَّ شَعراً وَ لَا تُنَادِي بِالوَيلِ وَ لَا تُقِيمِنَّ عَلَيَّ نَائِحَةً …؛ «3»‌
رسول خدا به فاطمه- عليها سلام- فرمودند: زمانى كه من وفات كردم، به صورتت چنگ مزن و موهايت را پريشان مكن و صدايت را به واويلا گفتن بلند مكن و بر من نوحه مخوان.

در اين روايت از زياده روى در عزادارى در مورد بهترين بندگان خدا نيز نهى شده است. ايشان با اينكه مى‌دانستند كه مصيبتشان بر دخترشان فاطمه (س) بسيار گران است، با اين حال آن حضرت را از اعمالى كه در عصر جاهليت مرسوم بوده است، نهى‌كردند و از ايشان خواستند تا مراعات متانت را حتى در مرگ پدرى چون رسول خدا- صلوات اللّٰه عليه و آله- بنمايد.

…….

6. قَالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ (ع) إِنِّي جَالِسٌ فِي تِلكَ اللَّيلَةِ الَّتِي قُتِلَ أَبِي فِي صَبِيحَتِهَا وَ عِندِى عَمَّتِى زَينَبُ تُمَرِّضُنِى إِذِا اعتَزَلَ أَبِى فِى خِبَاءٍ لَهُ وَ عِندَهُ فُلَانٌ مَولَى أَبِى ذَرٍّ الغِفَارِيِّ وَ هُوَ يُعَالِجُ سَيفَهُ وَ يُصلِحُهُ وَ أَبِي يَقُولُ:
يَا دَهرُ أُفٍّ لَكَ مِن خَلِيلٍ كَم لَكَ بِالإِشرَاقِ وَ الأَصِيلِ‌
مِن صَاحِبٍ وَ طَالِبٍ قَتِيلٍ وَ الدَّهرُ لَا يَقنَعُ بِالبَدِيلِ‌
وَ إِنَّمَا الأَمرُ إِلَى الجَلِيلِ وَ كُلُّ حَيٍّ سَالِكٌ سَبِيلِي‌
فَأَعَادَهَا مَرَّتَينِ أَو ثَلَاثاً حَتَّى فَهِمتُهَا وَ عَلِمتُ مَا أَرَادَ فَخَنَقَتنِيَ العَبرَةُ، فَرَدَدتُهَا وَ لَزِمتُ السُّكُوتَ وَ عَلِمتُ أَنَّ البَلَاءَ قَد نَزَلَ، وَ أَمَّا عَمَّتِى فَلَمَّا سَمِعَت مَا سَمِعتُ وَ هِيَ امرَأَةٌ وَ مِن شَأنِ النِّسَاءِ الرِّقَّةُ وَ الجَزَعُ فَلَم‌تَملِك نَفسَهَا أَن وَثَبَت تَجُرُّ ثَوبَهَا وَ هِيَ حَاسِرَةٌ حَتَّى انتَهَت إِلَيهِ وَ قَالَت: وَا ثُكلاه لَيتَ المَوتَ أَعدَمَنِيَ الحَيَاةَ، اليَومَ مَاتَت أُمِّي فَاطِمَةُ وَ أَبِي عَلِيٌّ وَ أَخِيَ الحَسَنُ يَا خَلِيفَةَ المَاضِي وَ ثِمَالَ البَاقِي، فَنَظَرَ إِلَيهَا الحُسَينُ (ع) وَ قَالَ لَهَا: يَا أُختَه لَا يَذهَبَنَّ حِلمَكِ الشَّيطَانُ، وَ تَرَقرَقَت عَينَاهُ بِالدُّمُوعِ، وَ قَالَ: لَو تُرِكَ القَطَا [لَيلا] لَنَامَ. فَقَالَت: يَا وَيلَتَاه أَفَتَغتَصِبُ نَفسَكَ اغتِصَاباً؟ فَذَلِكَ أَقرَحُ لِقَلبِى وَ أَشَدُّ عَلَى نَفسِي، ثُمَّ لَطَمَت‌وَج هَهَا وَ هَوَت إِلَى جَيبِهَا وَ شَقَّتهُ وَ خَرَّت مَغشِيَّةً عَلَيهَا. فَقَامَ إِلَيهَا الحُسَينُ (ع) فَصَبَّ عَلَى وَجهِهَا المَاءَ وَ قَالَ لَهَا: يَا أُختَاه إتَّقي اللّٰه وَ تَعَزَّي بِعَزَاءِ اللّٰه وَ اعلَمِي أَنَّ أَهلَ الارضِ يَمُوتُونَ وَ أَهلَ السَّمَاءِ لَا يَبقَونَ، وَ أَنَ كُلَّ شَي‌ءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجهَ اللّٰه تَعَالَى الَّذِي خَلَقَ الخَلقَ بِقُدرَتِهِ وَ يَبعَثُ الخَلقَ وَ يَعُودُونَ وَ هُوَ فَردٌ وَحدَهُ وَ، أَبِى خَيرٌ مِنِّي، وَ أُمِّى خَيرٌ مِنِّي وَ أَخِى خَيرٌ مِنِّى وَ لِى وَ لِكُلِّ مُسلِمٍ بِرَسُولِ اللّٰه أُسوَةٌ، فَعَزَّاهَا بِهَذَا وَ نَحوِهِ وَ قَالَ لَهَا: يَا أُختَاه إِنِّى أَقسَمتُ عَلَيكِ فَأَبِرِّى قَسَمِى لَا تَشُقِّى عَلَيَّ جَيباً وَ لَا تَخمِشِى عَلَيَّ وَجهاً وَ لَا تَدّعَي عَلَيَّ بِالوَيلِ وَ الثُّبُورِ إِذَا أَنَا هَلَكتُ ثُمَّ جَاءَ بِهَا حَتَّى أَجلَسَهَا‌عِندِي. ثُمَّ خَرَجَ إِلَى أَصحَابِهِ … «4»؛

امام سجاد (ع) نقل مى‌كنند كه شب عاشورا، همان شبى كه پدرم در صبح آن به شهادت رسيدند من در خيمه بودم و عمه‌ام زينب از من پرستارى مى‌كرد. پدرم در خيمۀ خود نشسته بودند و غلام ابوذر هم شمشير ايشان را آماده مى‌كرد. در اين حال پدرم با خود اين شعر را مى‌خواند:
اى روزگار اف بر تو باد‌
چه طلوعها و غروبهايى بر تو شده است‌
و تو چقدر از همراهان و طالبانت را كشتى‌
آرى روزگار به كسى راضى نمى‌شود‌
و تمام امور به سوى خدا باز مى‌گردد‌
و هر زنده‌اى راه مرا خواهد پيمود‌
ايشان اين ابيات را دو يا سه بار خواندند، من با شنيدن آنها فهميدم كه مقصودشان چيست. چشمانم پر از اشك شد، اما جلوى خودم را گرفتم و يقين كردم كه بلا نازل شده است. اما عمه‌ام كه اين اشعار را شنيد، به اقتضاى طبيعت زنانه كه دل نازك و بى تابى دارند، نتوانست جلوى خودش را بگيرد و از جايش جهيد و در حالى كه سرش برهنه بود و لباس خودش را مى‌كشيد، به سوى خيمه برادرش كه در كنار خيمه ما بود، دويد. زمانى كه خدمت امام رسيد، عرض كرد: واويلا اى كاش مرگ من امروز فرا مى‌رسيد. مادرم فاطمه، پدرم على، برادرم حسن، همه مردند. اى يادگار گذشتگان من و اى بهترين ماندگان من. امام حسين (ع) به ايشان نگاه كرد و فرمود: خواهرم، مبادا شيطان بر تو چيره شود و بردبارى را از تو بگيرد. چشمان امام پر اشك شد و فرمود: خواهرم اگر مرغ صحرا رها مى‌شد، در لانه خود مى‌خوابيد. عمه‌ام گفت: آيا تو خودت را به گرفتارى مى‌اندازى؟! گرفتارى تو قلب مرا بيش از هر چيزى مجروح ساخته است و‌ تحمل آن از هر چيزى سخت تر است. اين را گفت و به صورتش زد. دستش را در گريبان كرده و يقه‌اش را پاره كرد و غش كرد و بر زمين افتاد. پدرم بلند شد و آب به صورت خواهرش زد و گفت: خواهر عزيزم از خدا بترس و در گرفتارى‌كه خدا برايمان پيش آورده است، صبور باش و بدان كه همه اهل زمين خواهند مرد و اهل آسمان نيز باقى نخواهند ماند. همه چيز غير از خدا از بين خواهد رفت. همان خدايى‌كه تمام مخلوقات را با قدرتش آفريد و آنها را برانگيخت و آنها دوباره به سوى او باز مى‌گردند و او تنهاست.
پدرم بهتر از من بود، مادرم بهتر از من بود، برادرم بهتر از من بود و براى من و براى هر مسلمانى رسول خدا سرمشق پسنديده‌اى است. امام با اين تعبيرات عمه‌ام را تسلى داد و گفت: خواهر تو را قسم مى‌دهم و از تو مى‌خواهم كه قسمم را ناديده نگيرى، زمانى كه من به شهادت رسيدم براى من گريبان چاك مكن، به صورتت چنگ مزن، صدايت را به واويلا بلند مكن. سپس عمه را آورد و در كنار من نشاند و خود به نزد اصحابش رفت ….


ادامه دارد ….


پی نوشت:

(1). بقره، آيۀ 155- 157.

(2). مسكّن‌الفؤاد و حبّ الأولاد، شهيد ثانى، ص 108 و 114، بحارالأنوار، ج 82، ص 93، باب 95 از ابواب التعزية و المأتم و آدابهما.
(3). وسائل‌الشيعة، ج 3، ص 273.
(4). بحارالأنوار، ج 45، ص 2.



 نظر دهید »

ویزه نامه ی محرم

14 آذر 1392 توسط سایه خورشید

با سلام و عرض تسلیت به مناسبت ماه محرم و صفر خدمت دوستان عزیز

این ویژه نامه ای که با شور و عشق توسط دوستان اسک دینی ساخته شده تقدیم به تمام دوستان حسینی

http://www.askdin.com/askdin/moharam92/moharam.htm

 2 نظر

وجدان چیست؟؟؟؟

14 آذر 1392 توسط سایه خورشید

پیوند: http://www.askdin.com/thread21526-6.html#post439287


وجدان از منظر فلسفه اخلاق دقیقا چیست و به چه مفهومی گفته می شود؟

کارکرد وجدان یا عذاب وجدان چیست؟

مکتب وجدان گرائی در غرب چیست؟


بر خلاف تصور عامه، آنچه را که ما به عنوان وجدان اخلاقی می نامیم و خیلی هم برای آن قداست قائلیم، یک نیروی خاصی در وجود ما نیست.
حقیقت مسأله این است که اگر وجدان را تحلیل کنیم خواهیم دید که وجدان اخلاقی در جهتی که مربوط به شناخت خوب و بد است، همان عقل است.
شناخت، کار عقل است. اما این که انسان را پس از انجام کار، ستایش یا سرزنش می کند این هم یک تحلیل روان شناختی دیگری دارد. حقیقت مطلب این است که انسان یک ملکاتی دارد که در اثر کمک گرفتن ازعلم و عمل برای او حاصل می شوند.
ارزش هایی را که شناخته است و در عمل نیز آنها را به کار گرفته است، آرام آرام برای او ملکه شده اند؛ بنابراین اگر انسان کاری را برخلاف آنها انجام دهد، انسان ناراحت می شود. یعنی ملکاتی که، بر اساس شناخت ارزش ها، برای انسان حاصل شده اند اقتضا دارند که آنچه با آنها مخالف باشد، طرد نمایند.
علت ندامت پس از انجام کار بد این است که وقتی انسان می فهمد که کمالی را از دست داده و نقصی در انسانیتش پدید آمده است، این حالت ندامت برای او حاصل می شود. همان طور که در مراحل پایین تر این حالت رخ می دهد.
مثلاً زمانی که انسان سرمایه ای را از دست می دهد، ناراحت می شود. در مسائل اخلاقی نیز وقتی فرد متوجه می شود که سرمایه معنوی عظیمی را از دست داده است ناراحت می شود. و خود را سرزنش می کند که چرا آن سرمایه را از دست داده است و چرا خود را از کمالی که برایش فراهم بود، محروم کرده است.
همه اینها در صورتی است که آن ارزش ها را پذیرفته باشد و چنان ملکه ای نیز برای او به وجود آمده باشد؛ اما اگر ارزش های دیگری را برای خود تعریف کرده باشد، یعنی بنیان معرفتی و شناختی او از ابتدا خطا باشد و در محیطی رشد کرده باشد که ارزش های انحرافی را به او تعلیم داده باشند، در آن صورت هرگز وجدانش از برخی اموری که ما آنها را گناهان بزرگی می دانیم آزرده نخواهد شد.
در بین سخنان مذکور، وجدان از نظر فلسسفه اخلاق و کارکرد آن بیان شد، اما این که مکتب وجدن گرائی چه می گوید؟ باید بگوییم که بنیان گذار و طراح اصلی این دیدگاه ژان ژاک روسو (1712 ـ 1778)، فیلسوف و متفکر برجسته فرانسوی، بود. وی معتقد بود که انسان طبیعتاً خوب آفریده شده است و اگر سیر طبیعی خودش را طی کند به گونه ای که اگر عوامل اجتماعی انسان را از سیر طبیعی زندگی اش منحرف نکنند، هر انسانی به صورت طبیعی انسانی اخلاقی خواهد بود. و به ارزش ها و فضایل اخلاقی عمل خواهد کرد.( امیل یا آموزش و پرورش، ژان ژاک روسو، ترجمه غلامحسین زیرک زاده، (تهران: انتشارات چهره، 1360)، ص 5)
منبع: شریفی، احمد حسین، (1384)- نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، قم: مؤسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی (رحمه الله)، مرکز انتشارات، 1384.
بعضی فطرت و وجدان را یکی دانسته اند و این غلط است.
وجدان، امری یافتنی است و قابل تغییر و البته در برخی موارد، شاهدی برای درک خیر و شر.
اما فطرت غیر قابل تغییر، در همه انسانها به طور یکسان وجود دارد و بدون زحمت،خداوند متعال در اختیار همه قرار داده است و امور کلی را درک می کند نه امور جزئی. مانند میل به حقیقت جوئی، میل به زیبایی، میل به کمال، میل به پرستش.
آنچه که در حیوانات است، غریزه است، نه وجدان یا فطرت، پس حیوانی که از هم نوع خود دفاع می کند روی غریزه است،گاهی هم همنوع خود را می درد.
اما این نکته را هم توجه داشته باشید که گاهی پشتوانه امور وجدانی، امور فطری است، مثلا درک بعضی از امور خیر یا شر. حسن نیکی کردن، قبح ظلم کردن.
وجدان، دروغ نمی گوید،اما ممکن است، تغییر کرده باشد و چیزی را بفهمد که خلاف همه انسانهاست و باطل است اما در این که این سبکی می فهمد، دروغ نمی گوید، واقعا غلط می فهمد.
مثلا ممکن است اگر جلوی شخصی، سرگوسفندی را ببرند،وجدانا ناراحت نشود،
او راست می گوید، واقعا هم ناراحت نمی شود، اما چرا؟
چون وجدان او در اثر زیاد سر بریدن از گوسفندان،چنین شکل گرفته است. حتی کار به جایی می رسد که بعضی از سر بریدن،ممکن است لذت ببرند. و اگر این اتفاق جلوی آنها رخ ندهد، وجدانا، وجدانشان ناراحت باشد. مثل حجاج بن یوسف. او شخصی بود که تا جلوی او به هنگام صرف غذا، سر از بدن انسانی جدا نمی شد، غذا از گلویش پایین نمی رفت. او بر اثر گناه وجدان خویش را تغییر داده بود و جور دیگری می فهمید.
اما فطرت داشت.، منتها، فطرت او مخفی شده و غبار گرفته، و تا آخر عمر هم به خاطراعمالی که انجام داده بیدار نخواهد شد.
پس آنچه که مخفی می شود، فطرت است نه وجدان، جای این دو راباهم اشتباه نکنیم.
حالا اگر غبارهای دل شخص را کنار بزنیم، و فطرتش را بیدار کنیم، همان چیزی را می فهمد که همه فطرتها می فهمند، نه چیز دیگر.
اما وجدانها در ملل و فرهنگهای مختلف،ممکن است، امور مختلفی را درک کنند.
البته گفته شد، بعضی از امور وجدانی که از فطرت گرفته شده در همه فرهنگها،ممکن است یک چیز را بفهمد.
فطرت و آفرينش خدا است، كه مردم را بر (أساس) آن، آفريد. براى خلق خدا، (تغيير و) تبديلى نيست. آن، دين قيّم است، ولى، بيشتر مردم نميدانند.
الروم : 30 فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏
همانطور که ملاحظه می فرمایید، فطرت آدمی بر توحید و اسلام سرشته شده است و در این فطرت هیچگونه تغییر و تبدیلی نیست، یعنی انسانهای مختلف، اگر واقعا فطرتشان بیدار شود، یک چیز می گوید.یک امر واحدی می فهمد.
اما وجدان، چون از روی درک و فهم است، ممکن است، برای طرف مغالطه شده باشد و چیزی را بفهمد که من و شما نمی فهمیم ولی به طور وجدانی بدین امر رسیده باشد.
البته خیلی مواقع مردم از فطرت، تعبیر به وجدان می کنند
اصلا ارسال انبیای الهی برای این بوده که فطرت توحیدی مردم را بیدار کنند و نعمتهای فراموش شده آنها را یادآور شوند چنانچه امیرالمومنین در نهج البلاغه می فرمایند:
لِيَسْتَأْدُوهُمْ مِيثَاقَ فِطْرَتِهِ وَ يُذَكِّرُوهُمْ مَنْسِيَّ نِعْمَتِه‏.(نهج البلاغه ص 43)
همچنین فطرت با اموری که ملکه می شوند فرق می کند. اموری که درانسان ملکه می شوند، اموری هستند که با تکرار و عمل به درجه ملکه شدن می رسند در انسان رسوخ و ثبات پیدا می کنند اما فطرت از اموری نیست که با عمل و رفتار ما بدست آمده باشد. به عبارتی اکتسابی نیست، بلکه خدادادی است و در وجود همه انسانها قرار دارد. مثل فطرت خداپرستی، فطرت زیبای خواهی، کمال طلبی و غیره.
این امور آموختنی و تمرینی نیستند که بتوان آنها را ملکه کرد. حتی اگر در عرف، می گویند فلان صفت، ملکه و فطرت فلانی شده است، این تعبیری مسامحی است. در این تعابیر، فطرت را به معنای ملکه شدن و نهادینه شدن در فرد تلقی می کنند و با فطرت مصطلح، فرق می کند.
وقتی خداوند درقرآن، حرف از فطرت می زند، منظور همان خلقتی است که انسان بر آن سرشته شده است «فطرة الله التی فطر الناس علیها»، منظور خداوند صفات و ملکات اکتسابی نیست.
این صفات فطری در همه انسانها، چه مومن و چه کافر وجود دارد، منتها کافر با اعمال و رفتار خود، پرده بر آن می زند و آن را پوشش می دهد، اما مومن پرده از روی آن برداشته و آن را بیدار می کند. پس مومن هم چیزی کسب نمی کند، بلکه پرده از روی نهفته ای می گشاید.
هر چند، عقل سلیم و دل پاک از این فطرت تبعیت کنند و بر آن صحه بگذارند، این بدین معنا نخواهد شد که فطرت همان عقل سلیم باشد.

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • ...
  • 31
  • ...
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
مرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31

معارف دین

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • فقه و اصول
  • اخلاق و عرفان
  • کلام و اعتقادات
  • تفسیر و علوم قرآن
  • حدیث
  • مشاوره و روان شناسی
  • ولایت و فرهنگ پایداری
  • مناسبت ها
  • سخنرانی های حوزه
  • الهی نامه
  • تاریخ اسلام
  • پژوهش های طلاب حوزه علمیه معصومیه

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • سایه خورشید
  • تماس